اين شخصيتهاي فوقالعاده فانتزي، پيچيدگي خاصي ندارند و به راحتي قابل درك هستند. حيوانات، شخصيتهاي شكلدهنده اين مجموعهاند و همه به صورت بامزهاي طراحي شدهاند. خود شخصيت كاني طراحي جالبي دارد. شاخهاي بالاي سرش در مقابل شاخهاي بزرگ پدر و مادرش كوچك مينمايد تا نشاندهنده سن كم او باشد. دماغ بيضي شكل و بزرگش تضاد بانمكي با چشمهاي گرد و كوچكش ايجاد كرده است و از همه جالبتر رنگ پوست كاني است كه تفاوت بسياري با واقعيت دارد. آبي، رنگ منتخب براي بدن اوست آن هم با لكههاي سفيد. اين رنگآميزي متفاوت و غيرواقعي در سراسر كار ديده ميشود. مثلا درختان جنگل قرمز، زرد يا آبي هستند يا جوجهها پرهاي سفيد با ستارههاي قرمز دارند.
رنگهاي شاد و متفاوت در كنار پويايينماها انرژي و تحرك بسياري به كار داده است. به عنوان نمونه در اكثر نماهاي بيديالوگ و لانگشات، حشره، پرنده يا حيواني از جلوي كادر عبور ميكند تا علاوه بر ايجاد تحرك لازم، ارزش بصري تصوير را نيز ارتقا داده و مانع از يكنواختي نما شود.
از لحاظ داستانپردازي و مضمون نيز كاني كوچولو ارزشمند و قابل بحث است. اين مجموعه قصد دارد تا در هر قسمت به زباني ساده اما دقيق، نكتهاي را به مخاطب خود آموزش دهد. مثلا در يكي از قسمتهاي آن با نام نوزادان كوچك به كودكان آموزش ميدهد كه نوزادان نياز به مراقبت و توجه دارند و بايد در كنار پدر و مادر خود بمانند و اينكه لاكپشتها و پرندگان، تخمگذارند و نوزادانشان از تخم بيرون ميآيند. آموزش اين نكته با سفر كاني آغاز ميشود و مخاطب با همراه شدن با او و گشت و گذار در جنگل زيبا و خوش رنگ و لعاب، جوجههاي كوچك گرسنه را ميبيند كه براي خوردن غذا سر و صدا ميكنند يا اينكه لاكپشت كوچكي را ميبيند كه از تخم بيرون ميآيد. اين سفر هيجانانگيز با برگشت كاني به خانهاش به پايان ميرسد. علاوه بر ديالوگ شخصيتها، داستان از زبان راوي نيز روايت ميشود. از اين رو توضيح لازم داده شده و مخاطب خردسال به آساني با داستان همراه ميشود و آن را درك ميكند. كودكان هنگام يادگيري اگر توان برقراري ارتباط با موضوع را نداشته باشند يا آن را نفهمند خسته و دلزده شده و حاضر به پيگيري موضوع نيستند و سازندگان انيميشن كاني كوچولو با توجه به اين مطلب در روايت داستان تدابير لازم را اتخاذ كردهاند تا مانع از واپسزدگي اثر توسط مخاطب شوند.
كاني كوچولو در طراحي فضا و شخصيتپردازي نيز ويژگيهاي مثبتي دارد. جنگلي كه داستان در آن روايت ميشود به صورت كاملا تخت طراحي شده است. اين جنگل شباهت بسياري به نقاشيهاي كودكانه دارد. كوههاي تپه مانند يكي پس از ديگري قرار گرفته و روي آنها درختان رنگارنگي ديده ميشود. گلها، گياهان، آبشار و سنگها همه ساده و در عين حال دوستداشتني هستند. شخصيتهاي مجموعه اغراقهاي بامزهاي دارند. مثلا زنبورهاي چاقي كه با بالهاي كوچكشان براحتي پرواز ميكنند يا سگي كه پوزه و دماغش از تمام بدنش بزرگتر است.
ارزش خطي طرحها نكته جالبتوجه ديگري در اين مجموعه است. پسزمينه يا پلان دوم تصوير زماني كه در نماي لانگشات ديده ميشود و هيچ كدام از شخصيتها در آن حضور ندارند با خطوط ضخيمتر و پررنگتر ديده ميشود اما زماني كه شخصيتها در كادر حضور دارند پس زمينه به صورت محو و كمرنگ درميآيد در حالي كه شخصيتها در پلان اول با تاكيد بيشتري قرار گرفتهاند. اين گونه پرداختن به جزئيات در انيميشن ساده و كوتاهي همچون كاني كوچولو قابل توجه و تحسين است و باعث موفقيت بصري مجموعه شده است.
يكي از نكات مربوط به كارگرداني مجموعه، توجه به عامل حركت دوربين براي كمك به كادربندي نماهاست يعني تركيببندي عناصر موجود در تصوير يا همان ميزانسن اثر فقط با حركت پرسوناژها در تصوير بوجود نميآيد. حتي تغيير اندازه قاب تصوير صرفا متكي به انتقال بصري رايجي همچون برش (كات) هم نيست بلكه در مواردي دوربين جاي خود را تغيير ميدهد تا عنصري را كه بتازگي وارد كادر شده در تركيب مناسبي با ديگر عناصر تصوير قرار دهد. اين توجه هوشمندانه تنها از يك كارگردان هنري با تجربه برميآيد و در مقابل، سادهترين روشي كه پيش روي هر انيماتور تازهكاري هست و متاسفانه زياد هم مورد استفاده قرار ميگيرد ثابت نگه داشتن تصوير و به حركت درآوردن شخصيتها از چپ و راست است به طوري كه انگار مخاطب در يك سالن تئاتر نشسته و دارد ورود و خروج شخصيتها را از يك زاويه ثابت و تكراري تماشا ميكند. از اين قبيل جزئيپردازيهاي بصري در كارگرداني مجموعه كاني كوچولو فراوان يافت ميشود كه در اينجا مجال اشاره به همه آنها نيست. همينقدر بگوييم كه اين مجموعه در عين سادگي طراحي و رنگ و تكنيك اجرايياش، از پيچيدگي و ظرافت هنري بالايي برخوردار است كه در ظاهر به چشم نميآيد و همين ديده نشدن، خود يكي از وجوه مثبت كارگرداني اين پويانمايي خارجي است.
كاني كوچولو از انيمه سادهاي نيز برخوردار است. راه رفتن شخصيتها با حركت پاها به جلو و عقب يا چپ و راست و پرواز پرندگان با حركت بالها به بالا و پايين انجام شده است. همان طور كه گفته شد شخصيتها به صورت تخت طراحي شدهاند. به عنوان مثال تمام اجزاي صورت در همه زوايا از روبهرو ديده ميشود يا پاها و دستها همه در كنار هم و در يك سطح قرار دارند. بنابراين انيمه يا پويانمايي ساده مجموعه كاملا متناسب با فضاي آن است بخصوص كه اين حركتهاي ساده با افكتهاي صوتي متفاوت و كميك همراه است. از اين رو تصاوير ارزش بصري خود را حفظ كرده و القاي حركت سادهاي كه در مجموعه به كار گرفته شده نه تنها آسيبي به نماها وارد نكرده بلكه باعث جذابيت و گيرايي تصاوير نيز شده است.
در اظهارنظرهاي منتقدان خارجي درباره اين اثر بر ويژگي جذابيت و آموزندگي اثر تاكيد بخصوصي شده از جمله متن خودماني و سادهاي كه «گريسزا» در اين باره نوشته و در آن مدام بر عبارت «Really cute, fun, entertaining and educational show» تاكيد كرده كه به معناي «نمايشي بسيار جذاب، بامزه، سرگرمكننده و آموزنده» است. اين منتقد، انيميشن كاني كوچولو را به همه كساني كه فرزند خردسال دارند توصيه كرده و گفته است: «من تضمين ميكنم كه كودكانتان از تماشاي اين انيميشن لذت خواهند برد.»
در مجموع ميتوان گفت انيميشن كاني كوچولو يك اثر موفق است كه با شناخت دقيق از مخاطب خود، ساخته و پرداخته شده است. توجه به نياز مخاطب خردسال، درك او و نزديك شدن به تفكرات دنياي خردسالي از لوازم لاينفك در ساخت يك مجموعه پويانمايي آن هم با بار آموزشي براي خردسالان است. دنياي ساده و بيآلايش خردسالان سرشار از رنگ، تخيل و پرسش است. با كمي دقت در مجموعه كاني كوچولو ميتوان ديد كه سازندگان اين اثر تا حد بسياري با دنياي مخاطب خود ارتباط برقرار كرده و نيازهاي او را پاسخ گفتهاند.
آنها پس از ورود به دنياي خردسالان توانستهاند براحتي مطالب و نكات آموزشي خود را بازگو كنند و نياز او به دانستن را به نوبه خود مرتفع سازند. اينها نكاتي است كه مجموعه كاني كوچولو با دقت و وسواس از آن براي موفقيت خود استفاده كرده و ميتوان گفت اين مجموعه با اينكه ممكن است به مذاق هر مخاطبي خوش نيايد و عيب و نقصهايي در آن باشد اما در حد و اندازه خود ديدني، قوي و خوشساخت است. انيميشن كاني كوچولو به نويسندگي و كارگرداني «جوزپ ويسيانا» محصول مشترك كانادا و اسپانياست كه سال 2002 توليد شده است.
رسم مانده داستان 2 پهلوان كشتي با چوخه به نامهاي مقصود (با بازي حامد وحيد) و صمد (با بازي شهرام عبدلي) است. مقصود تحت تعليم پهلواني نامي به نام عباد (با بازي سياوش طهمورث) قرار ميگيرد و با نگاهي متفاوتتر از قبل ظاهر ميشود اما در روز مسابقه حوادثي رخ ميدهد كه....
داوود موثقي، كارگردان اثر درباره محتواي داستان اين فيلم تلويزيوني ميگويد: «از آنجا كه سنت و مدرنيسم در جامعه كنوني ما در تقابل هستند، سعي كرديم به اين دو مقوله بپردازيم. در واقع تلهفيلم «رسم مانده» در اين زمينه حرفي براي گفتن دارد.»
موثقي همچنين در ادامه ميگويد: «به طور ذاتي دل بسته طبيعت هستم و بخش اعظمي از زندگيام در زمين ورزش گذشته است فكر ميكنم اين دو عنصر باعث شده تا با شوق و ذوق زيادي سراغ اين سوژه بروم.»
پهلواني و رشادت كمك ميكند تا پيام فيلم نمود بيشتري پيدا كند ضمن اينكه محتوا در بستري ملودرام به بيننده انتقال مييابد.
باز نمايي آيينباستاني
در ميان انبوه ورزشهاي بومي ـ محلي فقط كشتي باچوخه هنوز جايگاهش بين مردم ورزشدوست حفظ شده است چرا كه كشتي با چوخه، همچنان ورزش محبوب و پرطرفدار مردم شهرهاي خراسان شمالي محسوب ميشود. به گفته مهدي مطلبي (مدير برنامهريزي) هر سال در روز 14 فروردين تمام علاقهمندان اين ورزش از مناطق خراسان شمالي در اسفراين گردهم ميآيند و نزديك به 70 هزار تماشاچي در گود زينلخان (گودي كه كشتي چوخه در آن برگزار ميشود) مسابقات را بدون هيچ حاشيهاي تماشا ميكنند.
مطلبي در ادامه ميگويد: «با برداشت مستندي از ورزش كشتي با چوخه در 14 فروردين طرح توليد تلهفيلمي با همين مضمون در ذهن طراح فيلمنامه و نيز سازنده اثر (داوود موثقي) شكل گرفت. براي تهيه اين مستند از فضاهاي شهرستان اسفراين و همچنين روستاهاي اطراف بهره برديم.»
وي ميگويد: «متاسفانه نتوانستيم فضاهاي برداشت شده اين مراسم را در دل سكانسهاي فيلم به كار ببريم چرا كه رنگآميزي فينال واقعي با پلانهاي برداشتي و ضبط شده ما مغايرت داشت كه اين امر باعث شد با تعدادي بيش از 3هزار نفر، اين سكانسها را دوباره فيلمبرداري كنيم.»
بخش اعظمي از سكانسهاي «رسم مانده» در خراسان شمالي و شهرستان اسفراين و گود زينلخان برداشت ميشود و به نظر ميرسد با توجه به داستانپردازي و ساختار دروني اين اثر كه بر پايه پهلواني استوار است، يكي از آثار قابل قبول تلهفيلمهاي امسال محسوب شود.
موثقي كارگردان اين اثر ميگويد: هدف تله فيلم رسم مانده در واقع معرفي فرهنگ و آداب و رسوم كهن پهلواني است؛ جوانمردي يكي از عناصر فرهنگ و سنت كشتي با چوخه محسوب ميشود، ما در اين تلهفيلم سعي داشتيم بيشتر به اين مقوله بپردازيم.»
موثقي ادامه ميدهد: «در تلهفيلم رسم مانده نميخواهيم نشان دهيم مدرن يا سنت كدام يك پيروز ميشود بلكه اگر به جامعه كنوني نگاهي داشته باشيم، متوجه ميشويم برندهاي وجود ندارد و فقط نگاهي واقعگرايانه به مضامين بد و خوب از هر دو حوزه خواهيم داشت بنابراين سعي كرديم با همين نگاه فيلمنامه را طراحي كنيم.»
تلهفيلم رسم مانده به قلم فهيمه سليماني و علي دلبر نوشته شده و موثقي بازنويسي قصه را عهدهدار بوده است.
پهلواني لقب ايران است
قهوهخانه آرام و دنج است و فقط چند مشتري مسن با ظاهري روستايي در حال كشيدن قليان و خوردن چاي هستند. مردي لاغر اندام و ميانسال (قهوهچي) با يك دست به اندازه مشتريها چاي برداشته و به تختي كه مقصود (حامد وحيد) و غفور (مهدي مطلبي) روي آن نشستهاند، نزديك شده و 2 استكان چاي را مقابلشان قرار ميدهد.
قهوهچي:
بازم كه كشتيهات غرق شده؟مقصود در سكوت استكان چاي را برداشته و با برداشتن چند حبه قند، آن را به دهانش نزديك ميكند.
قهوهچي:
به قضيه ميدون دهكده كه مربوط نميشه؟!مقصود كلافه استكان چاي را روي نعلبكي باز ميگرداند و ابرو در هم ميكشد. غفور با اشاره از قهوهچي ميخواهد كه برود. قهوهچي با اوقات تلخي ميرود. همان موقع چند جوان وارد قهوهخانه ميشوند آنها كه متوجه مقصود شدهاند، آرام در گوشي با يكديگر حرف ميزنند و هر از گاهي لبخند زده و بار ديگر به پچپچشان ادامه ميدهند. مقصود كه حسابي بر افروخته شده بود، از خوردن چاي پشيمان ميشود و آن را روي نعلبكي ميگذارد و از روي تخت بر ميخيزد و از قهوهخانه بيرون ميرود. غفور پول چاي را به قهوهچي ميدهد و در پي او ميرود....
***
حامد وحيد را پيش از اين در آثاري چون «پس از سالها»، «بوي ظلم»، «پول توجيبي»، «نرگس» و... ديده بوديم. او بعد از اين مجموعهها در كاراكتري متفاوتتر از قبل در نقش اصلي قصه رسم مانده با عنوان مقصود ظاهر شده است. او كه سريال «گلريزان» را در نوبت پخش دارد، درخصوص كاراكتر مقصود ميگويد: «شخصيت مقصود را مانند فنري كه جمع ميشود، ديدم در واقع تا انتهاي داستان هيچوقت باز شدن اين فنر را نميبينيم. مقصود آدمي تودار است و در برابر بلاهاي وارده و تهمتهايي كه به خانواده و پدرش زدهاند، عكسالعملي از خود نشان نميدهد. اين امر براي بيننده تعليقهايي به وجود ميآورد كه چرا عكسالعملي در برابر تحقيرها نشان نميدهد و فقط در روز مسابقه در قسمتي باز شدن اين فنر را كه رشادتي از مقصود است، ميبينيم.»
حامد وحيد در ادامه ميگويد: «به نظرم مقصود شخصيتي مغرور دارد چرا كه در اين كاراكتر كسي ناراحتي او را نميبيند؛ در حالي كه از ابتدا تا انتهاي داستان به خاطر اتفاقاتي كه براي خانوادهاش رخ ميدهد، ناراحت است و از اين موضوع رنج ميبرد.»
حامد وحيد معتقد است: پهلواني در هيچ جاي دنيا وجود ندارد چرا كه پهلواني لقب ايراني است و به نظرش يكي از محورهايي كه در كل كار به آن اشاره شده است، رسم پهلواني در تاريخ كهن است.»
او در اين خصوص ميگويد: «صفت پهلواني بين مردم عموميت دارد و اكثرا پهلوانان و مرام پهلواني را ميپسندند به نظرم قسمت اصلي كار، رشادت و ايمان به خدا بيان شده است. معتقدم اگر مفهوم را به بيننده انتقال داده باشيم، 90 درصد راه را رفته و مقصود را رساندهايم.»
حامد وحيد كه خود به ورزشهاي جودو و بوكس مشغول است، بازي كشتي باچوخه برايش مشكلساز نيست، زيرا اين ورزش تا حدودي به جودو شباهت دارد و به گفته او، رسم و رسوم و فن خاصي نميخواهد.
مهدي مطلبي علاوه بر برنامهريزي اين كار نقش غفور، دوست صميمي مقصود را نيز بازي ميكند. او در اين خصوص ميگويد: «غفور در كار اينترنت، كامپيوتر و فيلم سررشته دارد؛ همكار و دوست صميمي مقصود به حساب ميآيد. او درگير قصه كشتي مقصود ميشود و تا فينال كشتي پرده از رازي بر ميدارد و مقصود را در جريان قضيه مهمي ميگذارد.»
وي ادامه ميدهد: «در واقع نقش غفور شكل آلن است، عينك و كلاه دارد و بهگونهاي شخصيت كمدي و نمك قصه را در حين تلخي داستان به نمايش ميگذارد. همچنين در بعضي بخشها از سوي غفور شاهد ديالوگهايي از طنز هستيم.»
رسم مانده برهه زماني معاصر را به تصوير ميكشد؛ اين قصه علاوه بر ريتم و قاببندي مناسب، ساختاري ساده دارد و به گفته كارگردانش قصه چه در فينال و چه در ابتداي شكلگيري به لحاظ ابزار يكي بوده اما به لحاظ زيباشناسي فيلم، متاثر از طبيعت است و نگاهي شبيه به فيلمهاي وسترن دارد كه اين به نوبه خود به طبيعت اين مكان مرتبط است.
عوامل گروه:
تهيهكننده: محسن دانشور، كارگردان: داوود موثقي، مجري طرح: مهدي ملااسماعيلي، تصويربردار: رضا عطار، صدابردار: محمود خرسند، طراح صحنه و لباس: صادق فهيمي، منشي صحنه: عسل خاني، طراح گريم: عليرضا باقربيگي، برنامهريز: مهدي مطلبي، تدوين: مهدي مهرنيا، گروه توليد: روحالله صفري، كيارش اكبري، جاويد يزداني، بازيگران: حامد وحيد، جمشيد جهانزاده، افسانه ناصري، مريم پدمه، مهدي مطلبي، عسل خاني و همچنين سياوش طهمورث و شهرام عبدلي.