محققان موسسه پلي تكنيك ميلان با استفاده از سيگنالهاي مغز و تعامل آن با برنامه هاي رايانه اي موفق به توليد صندلي چرخداري شدند كه مي توان تنها با فكر كردن به مقصد آن را به حركت درآورد.
محققان ايتاليايي موفق به ابداع ويلچر يا صندلي چرخداري شده اند كه مي تواند از فرمانهاي ذهني فردي كه بر روي آن نشسته است پيروي كند.
محققان لابراتوار روباتيك و هوش مصنوعي در موسسه پلي تكنيك ميلان پس از سه سال مطالعه و تحقيق توانستند اين سيستم هوشمند را تكميل و ارائه كنند.
كاربر اين صندلي به واسطه الكترودي كه جمجمه فرد اتصال يافته است به رايانه اي متصل شده و با تمركز چند ثانيه اي بر روي نام مقصدي كه قصد رفتن به آنجا را دارد، مي تواند آن را بر روي صفحه نمايشگر رايانه نمايان سازد.
سپس رايانه با استفاده از برنامه اي از پيش تعيين شده مي تواند ويلچر را به مقصد مورد نظر هدايت كند. در عين حال ويلچر به دو شعاع ليزري مجهز است كه مي تواند موانع را حس كرده و از برخورد با آنها جلوگيري كند.
آزمايشگاه موسسه ميلان در حال حاضر قصد دارد با يافتن شركتي مناسب اين محصول را در سطح تجاري توليد و به فروش برساند كه به گفته محققان به احتمال زياد اين فرايند 10 سال به طول خواهد انجاميد. قيمت اين ويلچر نسبت به ويلچرهاي موتوردار رايج تنها 10 درصد افزايش قيمت خواهد داشت.
بر اساس گزارش AFP، تحقيقات به منظور توليد اين نوع از تجهيزات كه عملكرد آنها بر اساس تعامل ميان مغز و رايانه شكل مي گيرد از دهه 1980 در سرتاسر جهان آغاز شده است و دانشگاههاي متعددي از جمله دانشگاه لوزان در كشور سوئيس در حال مطالعه بر روي اين تجهيزات هستند.
بازي جزئي تفكيك ناپدير از زندگي كودكان است. كودكان بيش از هر امر ديگر وقت خود را به بازي اختصاص مي دهند. البته بازي مختص كودكان نيست بلكه بازي در تمام طول زندگي انسان مشاهده مي شود منتها نوع بازي و مدت زماني كه افراد در سنين مختلف به آن اختصاص مي دهند متفاوت است. | |||
با اينكه بازي به عنوان بخش پديرفته شده اي از زندگي كودك، از اهميت ويژه اي برخوردار است اغلب مردم كمتر به نقش آن پي برده اند. مردم غالبا به بازي به عنوان عامل وقت گذراني نگاه مي كنند و اين نگرش در مورد كودكاني كه مشغول تحصيل هستند به وضوح قابل مشاهده است. اغلب شنيده ايم كه والدين اين گروه از كودكان آنان را از بازي منع مي كنند و اين جمله معروف را كه «برو درسهايت را بخوان، بازي بس است» به كار مي برند و الدين كمتر به اين نكته توجه دارند كه كم بازي كردن كودك را از بسياري موفقيتهاي يادگيري محروم مي كند. زيرا بازي موثرترين و پرمعناترين راه يادگيري براي كودك است و جبران آن از طريق ديگر امكان پذير نيست. با توجه با اهميت بازي در رشد كودك ما در اين مقاله به بحث و تفسير بازي در فرايند رشد كودك خواهيم پرداخت. |
اهميت و ضرورت بازي براي كودكان
مهم ترين مشغوليت كودك در زندگي بازي است. كودك در جريان بازي و در يك زمان پرورش فكري، عاطفي جسمي و اجتماعي مي يابد و آنچه او از طريق بازي بدست مي آورد به طور مثبت كسب مي كند زيرا اساس آن تجربه است اين تجربه اي است كه از طريق عضلات و حواس خود كودك، به دست آمده است. بازي بكي از مهمترين موضوعات تربيتي است كه بسيار مورد توجه روان شناسان و علماي تعليم و تربيت قرار گرفته است با آنكه از زمان (ميشل متني) فيلسوف و مربي بزرگ فرانسه در دوره رنسانس مورد توجه خاص قرار گرفته است ولي در هيچ عصري باندازه زمان ما بازي مورد مورد مطالعه و تحقيق دقيق روان شناسان واقع نشده است. تحيقات جديد نشان داده است كه بازي تاثير بسياري در رشد بدني و ذهني كودكان دارد. بدن تنها وسيله اي است كه كودك بوسيله آن مي تواند جهان خارج را توسط حواس مختلف درك كند.
بازي وسيله طبيعي كودك براي بيان و اظهار «خود» است. (آلفرد آدلر) روان شناس معروف مي گويد كه «هرگز نبايد به بازيها به عنوان روشي براي وقت كشي نگاه كرد».كاينست اظهار مي دارد كه بازي كردن براي كودك مساوي است با صحبت كردن براي يك بزرگسال. بازي و اسباب بازي، كلمات كودكان هستند». اريكسون مي گويد:« بازي عملكرد خود است. كوششي جهت هماهنگ كردن فرآيندهاي جسمي و اجتماعي با خويشتن.»
بازي، روش طبيعي شركت كودكان در فعاليتهايي است كه سرانجام سبب كسب مهارت و ورزيدگي براي مقابله با مشكلات زندگي مي شود كودكان از طريق بازي احساسات، ناكاميها و اضطرابهاي خود را بيان مي دارد. همه كودكان فارغ از رنگ پوست و مو يا تعلق به نژاد و قوم خاص در هر كجاي دنيا كه باشند بازي مي كنند فعاليت بازي در واقع تلاش كودك براي كنار آمدن با محيط است كه از اين طريق او خود را مي يابد و دنيا را درك مي كند.
پياژه به اين نكته اشاره مي كند:«بازي اساسا يكي ساختن واقعيت با خود است اگر بتوانيم بازي كودك را درك كنيم مسلما قادر خواهيم بود كه افكار و عواطف آنها را بشناسيم. بازي وسيله خوبي براي درمانگر است براي درك بيشتر دنياي كودك»
به خاطر اهميت بازي در زندگي انسانها به ويژه كودكان روانشناسان از ديرباز آن را مورد توجه قرار داده اند ولي به سبب ماهيت پيچيده اي كه دارد هنوز كاملا شناخته نشده است و در مورد تعريف آن بين روان شناسان اختلاف نظر وجود دارد لذا هر يك از آنان بازي را از جنبه هاي مختلف آن مورد توجه قرار داده و ملاكهاي متفاوتي را براي تعريف بازي به كار برده اند.
درمورد اهميت بازي به طور خلاصه مي توان گفت كه از راه بازي مي توان ضوابط و مقرراتي به كودك آموخت و ناسازگاريهاي اور ا مي توان اصلاح كرد. نابساماني هاي او را سرو سامان داده و به راه عقل و انديشه و پذيرش انظباط انداخت.
تعريف بازي:
همه محققان علوم تربيتي بر اين عقيده هستند كه تعريف قطعي و دقيقي براي بازي وجود ندارد. شايد يكي از دلايل آن اين باشد كه هميشه بازي با كار آميخته است و آنچه را ما كار مي دانيم احتمالا با طرز تلقي ديگر بازي ناميده مي شود و بر عكس دانشمندان مسال تربيتي ملاكهاي متفاوتي را براي تعريف بازي ارائه كرده اند يكي از ملاكها اين است كه بازي را فعاليتي، بي هدف بدانيد يعني فعاليتي كه هيج نوع نفعي براي فرد ندارد و هدف آن در خود آن است به دنبال اين نظر «كارل گروس» دانشمندي كه در زمينه روانشناسي كودك در مورد بازي بررسي هاي جالبي دارد و براي اولين بار به جنبه كنش بازي در بين ساير فعاليتها توجه كرده، معتقد است كه بازي يك نوع كنش تمريني مقدماتي و كمك كننده براي فعاليتهايي كه فرد در آينده مي خواهد انجام دهد.
«كارل بوملر» اصل لذت را به عنوان ملاك تعريف بازي قبول مي كند.. اصل لذت را در برابر اصل واقعيت قرار مي دهد بدين معني كه كودك در ابتداي مسير تحول خود از اصل لذت پيروي مي كندو بعدها از اصل واقعيت تبيعيت مي كند بدون آنكه اصل لذت كاملا از بين برود. پياژه روان شناس سوئيسي بازي را تحت عنوان يكي ساختن واقعيت با خود تعريف ميكند و براي شناخت بازي آن را با كار مقايسه كرده و براي تميز اين دو نوع فعاليت انساني 5 ضابطه بر شمرده است:
1- بازي فعاليتي است كه هدفش در خود آن نهفته است در حالي كه هدف كار در خارج آن قرار دارد.
2- بازي فعاليتي است كه انجام آن موجب خشنودي و خوشحالي بازي كننده مي گردد در حالي كه كار ضرورتا خوشايند نيست.
3- بازي فعاليتي است كه فرد آن را اختيار مي كند در حالي كه كار خاصيتي اجباري و الزامي دارد.
4- بازي از قيد سازمان آزاد و رهاست در حال يكه كار معمولا با سازماندهي همراه است.
5- بازي از كشمكش و پرخاش دور است حال آنكه ماهيت كار گرايش آشكاري به سوي كشمكش و پرخاش است.
البته شايد در موردبازيهاي آموزشي و انفرادي كودكان، بتوان پنج معيار ذكر شده پياژه را صادق دانست ولي در پاره اي از بازيها مانند بازيهاي تقليدي و نمايشي ، نگرانيها و اضطرابهاي كودكان به روشني قابل مشاهده است.
اگر ورزش را با پنج معيار بسنجيم به اين حقيقت مي رسيم كه انواع ورزشها داراي خصوصيات و صفات مشتركي هستند. اكثر ورزشها نوعي سازمان را ايجاب مي كنند و اطفال در ورزش مجبورند از قواعد و مقررات خاصي پيروي نمايند و نمي توان آن را جز بازي به معني وسيع كلمه شامل انواع ورزشها، مشغوليتها، اسپرتها و تفريحات است و به معني دقيق شامل فعاليتهايي است كه عاري از هدف خارجي بوده. اختياري، دلپذير و فاقد سازمان مي باشد. بنابراين مي توان گفت "گرگم بهوا ، قايم موشك و عروسك بازي، ساختمان سازي و ... بازي به معني واقعي است.
وحيد رواندوست استاديار سابق دانشگاه شهيد بهشتي در تعريف بازي مي گويد: «بازي عبارت از هر نوعي فعاليتي است كه براي تفريح و خوشي و بدون توجه به نتيجه نهايي صورت مي گيرد. انسان به طور داوطلبانه وارد اين فعاليت مي شود و هيچ نيروي خارجي يا اجباري در آن دخيل نيست».
با توجه به تعاريف و نظرات گوناگون در مورد بازي، تعريف بازي اينطور در ذهن من شكل گرفت كه:«بازي به مجموعه فعاليتهاي ذهني و عملي گفته مي شود كه كودك براي ارتباط با دنياي خارج از روي ميل و اختيار انجام ميدهد.
نقش بازي در رشد شخصيت كودكان:
- رشد هوشي:
يكي از فرضيه هاي روان شناسي اين است كه بازي رشد هوشي را تسريع مي كند در تاييد اين فرضيه نتايح پژوهشها نشان مي دهد كودكاني كه فاقد هر گونه اسباب بازي مي باشند و يا امكانات اندكي براي بازي دارند، از لحاظ شناختي از همسالان خود عقب تر هستند. علاوه بر اين فرزندان خانواده هاي كم در آمد نسبت به كودكان طببقه متوسط كمتر در بازيهايي كه بهش كل «نقش بازي كردن» انجام مي شود شركت مي كنند. بنابراين بعضي از روانشناسان معتقدند يكي از دلايلي كه كودكان طبقه كم در آمد پس از ورود به مدرسه با مشكلات يادگيرري روبرو مي شوند اين است كه كمتر بازي مي كنند بازيهاي آنان چندان پيچيده نيست و نسبت به بازيهاي كودكان طبقه متوسط از تنوع كمتري برخوردار است. اگر بپذيريم كه بازي براي رشد هوشي اهميت دارد در اين صورت آشنا كردن كودكان با بازي يكي از عواملي است كه رشد شناختي را تسهيل مي كند.
«فيليپس لون استيامن» كه يكي از مبلغان مزاياي بازي است برنامه هايي ترتيب داد تا كودكان خانواده هاي كم درآمد به اسباب بازي دسترسي پيدا كنند به مادران نيز آموخته شد كه چطور با فرزندانشان و اسباب بازي آنها بازي كنند در اين برنامه اسباب بازي وسيله ايست براي تحريك كلامي و روابط محبت آميز رشد شناختي را تسهيلل مي كند شايد نتايج موفقيت آميز اين برنامه بيشتر ناشي از اين جنبه باشد تا صرف وجود اسباب بازيها.
به طور كلي كودكان پيش دبستاني بيشتر از راه حواس و يا بهتر بگوييم توسط ارگانيسم (خود) ياد مي گيرند تا از تفكر منطقي. هر چند حواس مبناي فيزيولوژيك دارند اما بازي بهترين مربي كودكان به شمار مي رود. به علاوه بازي مهارتهاي كودكان رادر نگاه كردن، انطباق چشم و دست، شناختن اشيا، درك فاصله ها- فهميدن مفاهيم مربوط به خود، بوها و مزه ها و مانند آن راافزايش مي دهد تمامي اين فعاليتها مي بايد ضمن بازي به گونه اي غير مستقيم آموخته شوند.
عملكرد كودكان از طريق اعمال رواني- حركتي براي رشد و تكامل ذهني آنان امري حياتي است كودك بكي گيرنده طبيعي جستجوگر و كاشف و يك پردازش كننده اطلاعات است. اما بايد امكاناتي برايش فراهم شود تا بتواند به اعمال يادگيري بپردازد با اشيا تعامل كند و حواس خود را ورزش دهد تا بتواند بر اساس توانائيهاي بالقوه و قابليت خود براي سازمان دادن به تجاربش، دنياي خارج را در ذهن خود بسازد بنابر اين هرچه كودك يادگيرنده فعالتر باشد بيشتر ياد مي گيرد و هر اندازه بيشتر ياد بگيرد هوش او بيشتر رشد مي كند و هر اندازه كه هوش او بيشتر رشد كند بيشتر ياد خواهد گرفت. بازي واسطه يادگيري است. كودك در هنگام بازي، آزادانه آزمايش مي كند و بر اساس نتايج آزمايش خود تجربه كسب مي كند و از طريق بازي تجربيات خود را دروني مي كند براي مثال كنجكاوي درباره آهنربا در پنج سالگي نگرش علمي را براي سالهاي بعد مي پروراند و يا به خوبي مطالعه جاذبه زمين- سياره هاي در حال حركت و مشابه آن است.
كودكاز طريق بازي به 3 نوع يادگيري اساسسي دست مي يابد:
1- ياديگري در باره خود به انظمام رشد خودپندار مثبت و احساس شايستگي.
2- يادگري درباره ديگران و جهان پيرامون و توانايي توسعه آگاهي خود نسبت به ديگران.
3- يادگيري حل مسائل:كودك نياز دارد اظهار نظر كندو كاوش نمايد براي مثال هر كودكي نياز دارد كه از چگونگي كار آنها آگاهي مي يابد و زماني كه به كمك نياز دارد مي تواند از ديگران كمك بگيرد بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه دو عامل استعداد(فرصت و امكان يادگيري) و راهنمايي درست براي خوب ياد گرفتن ضرورت دارد در بازي كودك فرصت پيدا مي كند تا نيروهاي بالقوه خود را به نيروهاي بالفعل تبديل كندو تحت راهنماييهاي مناسب بر يادگيري خود بيفزايد.
بازيهاي ذهني مثل شطرنج بازي، حل جدولها و يا مسائل ساده حساب كه باعث رشد هوش، استدلال و شخصيت اطفال مي گردند. در بازيهاي ذهني كودك مجبور به فكر كردن، استدلال كردن و حل كردن مسائل هستند.
به طور كلي مي توان گفت كه نخستين پيروزي بزرگ انسان در يادگيري، كسب مهارت در به كار بردن حواس مي باشد و كودك در بازي از طريق لمس كردن، دست ماليدن، بكار انداختن حواس بخصوص بساوائي، چشايي و بويايي حواسش را رشد و توسعه مي دهد.
كودك از طريق بازي در واقع مي تواند خود را بشناسد كه نقاط ضعف و قوت او چيست؟ آيا فرمانده است يا فرمانبر؟ تابع است يا متبوع؟ آرام است يا شلوغ؟ حالت تهاجم دارد ياتسليم؟ همچنين بسياري از صفات و خصوصيات كودك مثل شجاعت يا ترس يا مهر و خشم و ابتكار از طريق بازي است كه كشف مي شود.
- رشد اجتماعي
بازي در رشد اجتماعي كودكان تاثير چشمگيري دارد. كودكان اغلب براي اولين بار از راه بازي گروهي به ارزش كوذكان ديگر كه بدون آنان بازي مقدور نيست پي مي برند آنان ياد مي گيرند كه چگونه از طريق بازي يكديگر را قبول داشته باشند. درباره قوانين بازي توافق كنندو گروهي به بازي بپردازند. مفهوم همكاري، پيروزي بر گروه رقيب، شكست، همچشمي و برتري طلبي اغلب در بازيهاي جمعي و گروهي به رشد لازم مي رسد. از طرف ديگر كودك در ضمن بازي با رفتار بزرگسالان و نقشي كه خود او در آينده بايد ايفا كند آشنا مي شود و قدرت جسماني-كلامي، ذهني و استعداد خود در برقراري ارتباط با ديگران را گسترش مي دهد.
از بعد رشد اجتماعي، تعامل در بازي با ديگر كودكان، كودكك را قادر مي سازد تا تصورش را از خود و ديگران به صورت عام رشد دهد. كودكي كه بازي مي كند نقش خود را به طور مرتب تغيير مي دهد و مجبور مي شود چشم انداز خود را نيز تغيير دهد. در بازيهاي گروهي كه دراين مقررات و قواعد است بازيكن بايد نقش ديگر بازيكنان را بداند- همانطور كه نقش خود را مي داند- همچنين بايد توانايي بر عهده گرفتن نقش ديگران را در خود رشد و توسعه دهد. كودك شروع به ارزيابي توانايهاي خود در مقابل ديگرن مي كند و هويت يا تصور از خود را بهبود مي بخشد. بچه هايي كه بازي مي كنند بيش از هويت خود ياد مي گيرند. آنها از طريق بازي كردن نقشهاي مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعي و معيارهايي را كه رفتار بازيگر را تنظيم مي كند مي آموزند.
در بازيهايي كه داراي مقررات و قواعدي هستند، بازيگر بايد ياد بگيرد كه به قواعد بازي، حتي زماني كه انگيزه هاي آني او را به سوي يكي رفتار كاملا متفاوت سوق مي دهد تسليم شود.
كودك در بازي ياد مي گيرد كه چگونه در بين جمع زندگي كند. چه ضوابطي را براي زندگي در نظر داشته باشد در درگيريها، در معركه زندگي چه موضعي و چه راه و روشي را در پيش گيرد. بازيها افراد را به مقررات و ضوابط زندگي آشنا مي كنند، روح سازگاري را در افراد پديد مي آورند فنون زندگي جمعي را عملا به طفل ياد مي دهند. كودك در سايه بازي در مي يابد كه هميشه نمي تواند از طريق اعمال خشم به پيش برود. در همه جا نمي تواند عصباني شود و نظرات خود را اعمال نمايد همه گاه نمي تواند ديگران را وادار به تسليم خواسته هاي خود كند بلكه در مواردي كه لازم است تسليم خواسته هاي ديگران باشد بخصوص كه آن خواسته ها بحق باشند. بازي به كودكان مي آموزد كه زندگي يك داد و ستد است درازاي دريافت خدمتي بايد خدمتي براي ديگران انجام داد. اگر چيزي از كسي مي گيريم بايد چيزي هم متقابلا به او بدهيم و گرنه اجتماع و جود ما را تحمل نخواهد كرد و بالاخره بازي افراد را واميدارد كه تن به پذيرش و صلح دهند و دريابند كه همه گاه نمي تواند از راه جبر و فشار سلطه خود را بر ديگران اعمال كرد.
- رشد اخلاقي
بازي يكي از مهمترين عواملي است كه در تربيت اخلاقي كودك نقش مهمي ايفا مي ك كودك هنگام بازي در ميابد كه اگر بخواهد فرد قابل قبول به حساب آيد بايد درستكار، راستگو، عادل و ... باشد كودك هنگام بازي پي مي برد كه خوب يا بد بودن يك عمل چگونه است و ديگران چگونه با او برخورد مي كنند براي مثال در بازي دزد و پليس كودك متوجه مي شود كسي كه دزد است عمل بدي انچام داده كه منجر به تعقيب او به وسيله پليس شده است و در نهايت با دستگير شدن و پذيرش تنبيه به زشتي و غير اخلاقي بودن دزدي صحه گذاشته و بر عدالت اجتماعي احترام مي گذارد و در عين حال صفات و خصايلي كه كودك در تعاملات روزمره با همسالان و بزرگسالان كسب مي كند در بازي تكامل مي ييابد از طريق بازي مي توان نقايص فردي، اخلاقي و شخصيتي او را اصلاح كرد و فكر و انديشه او را رشد داد كودكي كه ترسو و بزدل است از طريق بازي مي تواند شجاع و با شهامت باز آيد مثلا بازي قايم موشك آن هم در شب خود م يتواند ترس او را از تاريكي تعديل كند و يا از بين ببرد زيرا طفل ناگزير است به گوشه اي بخزد، در تاريكي قرار و آرام گيرد. در ضمن بازي مي توان كودك بدخوه را از اين حالت بدخواهي بدرآورد حس برادري، تعاون، نوعدوستي و برابري تعاون، نوعدوستي و برابري را به او ياد داد. عقده اي را از او حل كند و ناراحتي ها را از او دور ساخت.
- رشد حسي
فعاليتهاي اطفال در بازي باعث تقويت عضلات اعصاب و قلب آنها مي گردد اطفال به بازي مبادرت مي ورزند زيرا كه آنها از لحاظ بدني سالمند. به عبارتي ديگر فعاليت كودكان در بازي نشانه سلامت آنهاست و به حدي اين موضوع طبيعي است كه چنانچه كودكي بازي نكند ما به اين فكر مي افتيم كه بايد اتفاق ناگوار رخ داده باشد اگر كودكان را از بازي كردن محروم سازيم به احتمال قوي از آنها خوشي ار دور ساخته و بالطبع رشد آنها را مختل نموده ايم. رشد ذهني تا اندازه اي به رشد جسمي بستگي دارد به طور خلاصه بازي كاملترين پرور شار براي بدن، ذهن، شخصيت و منش آدمي فراهم مي آورد.
نتيجه گيري
با توجه به اهميت بازي در رشد شخصيت و درمان مشكلات عاطفي و رواني اجتماعي و كودكان به اين نتيجه مي رسيم كه كودكان سخت به بازي نياز دارند و ضرورت ارضا اين نياز حتمي به نظر مي رسد در اعلاميه جهاني حقوق كودكان كه از سوي سازمان ملل متحد تنظيم يافته است و نيز اعلاميه حقوق كودكان كه از سوي سازمان ملل متحد تنطيم يافته است و نيز اعلاميه حقوق رواني كودك كه از سوي انجمن بين المللي و روان شناسي آموزشگاهي به تصويب رسيد، حق استفاده از فرصتهاي كامل براي بازي، تفريحو تخيل آزاد از جمله حقوق مسلم كودكان شناخته شده است. بنابراين براي راضا نيازها بر تمام والدني واجب است ضمن تدارك امكانات بازي براي كودكانشان خود نيز در بازي آنها شركت داشته باشند.
پيشنهادات
بازي براي كودك فرصت گرانبها و امكاني براي شناخت محيط اطراف است توجه داشته باشيد زماني كه كودك به تجربه و تمرين مي پردازد در صورت مواجهه با سرزنش و خشم ناكافي، آثار نامطلوبي در او بر جاي خواهاد ماند. اصولي كه در بازي كودكان بايد رعايت شود عبارتند از:
1- به كودك حق انتخاب نوع بازي داده شود
2- فضاي كافي براي بازي مورد علاقه كودك فراهم شود زيرا در صورت نبود فضاي مورد نظر حالات رواني آثار نامطلوبي بر كودك بر جاي مي گذارد
3- اشيا و اسباب بازيهاي متنوعي در درسترس كودك قرار گيرد تا او به راحتي به وسيله مورد علاقه خود دست يابد
4- نوع بازيهاي ارائه شده خوشايند كودك باشد در غير اين صورت كودك از بازي كناره مي گيرد
5- در جريان بازي كودك آزادي عمل داشته باشد در صورت تحكم بزرگسالان بازي براي كودك فشار و ناراحتي همراه خواهد داشت
6- سعي كنيم آن نوع از بازي را براي اطفال انتخاب كنيم كه در آن قصد اصلاحي و يا دادن هشداري باشد و بازي نيروي قدرت تفكر و مهارتهاي اجتماعي كودك را افزايش دهد
7- در هر بازي سعي شود اصول و قوانيني حساب شده به كودك آموخته شود كه به عنوان ضوابط و اصول زندگي به حساب آيند
8- بازي بايد حالت طبيعي داشته باشد نه تصنعي زيرا در آن صورت كودك آن را براي خود دشوار و سنگين خواهد دانست
9- نوع اسباب و وسايل بازي متناسب با شرايط سني كودك انتخاب شود
10-متناسب با شرايط فرهنگي و موقعيت اجتماعي و محيطي كه كودك در آن زندگي مي كند وسايل بازي انتخاب شود.
حدود 6 ماه قبل از قدم گذاشتن تاريخي نيل آرمسترانگ بر سطح خاكستري رنگ ماه، ناسا طرحي را در دستور كار خود قرار داده بود كه آن روزها فازA ناميده ميشد و هدف آن ساخت وسيله نقليه فضايي ارزان قيمتي بود كه بتواند چندين بار مورد استفاده قرار گيرد.
اگر به ياد بياوريم كه آن زمان جنگ سرد در داغترين لحظات تاريخي خود قرار داشت، حضور نيروي هوايي ايالات متحده آمريكا در كنار ناسا براي طراحي چنين فضاپيمايي كه بتواند بارها به فضا سفر كند و تعداد زيادي خدمه را نيز با خود به فضا ببرد، عجيب به نظرمان نخواهد رسيد، چرا كه در آن زمان ارتش آمريكا در فكر ايجاد نيروي فضايي خود بود؛ طرحي كه بعدها با توافقنامههاي متعدد بينالمللي منتفي شد.
ناسا نيز از حضور نيروي هوايي در اين پروژه به دليل قدرت اقتصادي و نفوذ سياسي فراوان آنها، خشنود بود و از اين ماجرا استقبال ميكرد.
هنگامي كه دوران آپولوها در حال اتمام بود، سياستهاي فضايي آمريكا در بخش پروازهاي سرنشيندار توسط پرزيدنت نيكسون به مدارگردي در اطراف زمين محدود شد تا بودجههاي كلان برنامههاي جاهطلبانهاي مثل سفر انسان به مريخ، صرف كارهاي مهمتري البته از نظر وي و مشاورانش گردد. همه اين رويدادها و تصميمگيريها در نهايت به نفع تخيل تازه پرداخته شدهاي از آب درآمد كه در سالهاي بعد به بزرگترين دستاورد فناورانه آمريكا در فضا تبديل ميشد.
ابتدا طرحهاي فراواني مطرح بود. اما عقيده بر اين استوار شد كه وسيله حمل و نقل فضايي آينده بايد از نقطه نظرهاي هزينه ساخت، هزينه بهرهبرداري و توانايي براي ارسال وزن بيشتر محموله به فضا، بهينه از آب درآيد. اين ليست پر و پيمان نيازمنديها از يك طرح بزرگ سرچشمه ميگرفت. آمريكا قصد داشت بزرگترين سازه و به عبارت امروزي ايستگاه فضايي را در مدار زمين بسازد تا پايگاهي براي مراقبت از فضا در دوران جنگ سرد و سفرهاي جاهطلبانه به آنسوي مدار ماه در منظومه شمسي باشد. اين بود كه طرح مدارگردي كه بتواند در جو زمين مانند يك گلايدر پرواز كند با بوسترهاي كمكي كه احتمالا سوخت جامد بسوزانند، روي ميز قرار گرفت و شكل عوض كرد و قيافه تغيير داد تا اينكه شبيه آن چيزي شد كه ما امروز شاتل فضايي ميشناسيم.
اولين شاتل فضايي در واقع هيچگاه به فضا نرفت. اينترپرايز يك مدل از شاتل فضايي بود كه براي آزمايش بخش پرواز در جو زمين و فرود در فرودگاه ساخته شده بود. به همين دليل اين شاتل فضايي فاقد كاشيهاي عايق حرارتي و موتور بود. اواخر سال ۱۳۵۶شاتل اينترپرايز سوار بر يك بوئينگ ۷۴۷ براي اولينبار پرواز را آزمود. طي 5 پرواز بر دوش هواپيماي پهن پيكر بوئينگ ۷۴۷ موارد بسياري از جمله توانايي هدايت و كنترل شاتل براي فرود آوردن آن بر باند فرودگاه مورد آزمايش قرار گرفت.
دومين شاتل فضايي كه از كارخانه سازنده خود بيرون آمد، تفاوتهاي عمدهاي با اينترپرايز داشت. اين تفاوتها تنها به دليل عملياتي بودن شاتل فضايي كلمبيا نسبت به آزمايشي بودن اينترپرايز نبود، بلكه در فرآيند طراحي و ساخت كلمبيا ايدهها و مشكلات جديدي رخ نشان دادند كه باعث شد اساسا كلمبيا با اينترپرايز تفاوت داشته باشد.
اولين مأموريت شاتل كلمبيا در فروردين ۱۳۶۰ اولين پرواز فضايي شاتلهاي فضايي نيز بود. اولين پرواز شاتل فضايي كلمبيا را مأموريت
STS-1 مينامند. ما امروز شاهد مأموريت جاري STS-135 هستيم و اگر به خاطر آوريم كه مأموريت STS-L51 هيچگاه نتوانست جو زمين را پشت سر بگذارد، در خواهيم يافت كه 5 شاتل فضايي ساخته شده، توانستهاند ۱۳۴ بار حضور در فضا را تجربه كنند.5 شاتل فضايي كلمبيا (نخستين پرواز در سال ۱۳۶۰)، چلنجر (نخستين پرواز در سال ۱۳۶۲)، ديسكاوري (نخستين پرواز در سال ۱۳۶۳)، آتلانتيس (نخستين پرواز در سال ۱۳۶۴) و نهايتا انديور (نخستين پرواز در سال ۱۳۷۱) از زمان ساخت خود به اسبان قدرتمند برنامههاي فضايي سرنشيندار ايالات متحده آمريكا تبديل شدند. اين 5 برادر در دوران 30 ساله خود، خدمات فراواني در راستاي كاوشهاي فضايي و تجهيز 2 ايستگاه فضايي مير و بينالمللي داشتهاند. تعمير تلسكوپ فضايي هابل و برخي از ماهوارههاي در راه مانده، بازگرداندن ماهوارههاي مستعمل به زمين، تزريق خيلي از كاوشگران سيارهاي كه اين روزها سيارات دور و نزديك منظومه شمسي را براي يافتن پاسخ پرسشهاي بزرگ ما ميكاوند و انجام صدها مورد آزمايش زيستي و شيميايي در فضا توسط فضانوردان دانشمند، از دستاوردهاي پر افتخار آنها بوده است.
اما اين خانواده پرافتخار روزهاي تلخي را نيز تجربه كرده است. با آنكه هنوز چند روزي مانده بود تا كاركنان ناسا پنجمين سالگرد به خدمت گرفتن شاتلهاي فضايي را جشن بگيرند اما عمليات فشرده و حجيم آمادهسازي شاتل جوان چلنجر تمام توان و تمركز فكري آنها را به خدمت گرفته بود. بيست و پنجمين پرواز شاتلهاي فضايي و دهمين مأموريت فضايي چلنجر در راه بود. ثانيهها يكي پس از ديگري گذشت تا اينكه غرشي مهيب پايگاه پرتاب فضايي كندي را به لرزه درآورد. غريو شادي مردمي كه با افتخار اين صحنه دلهرهآور را تماشا ميكردند فضا را پر كرده بود تا اينكه ۷۳ ثانيه پس از آغاز پرواز، ناگهان چلنجر در برابر ديدگان هزاران تماشاچي حاضر در محوطه و ميليونها نفري كه صحنه پرتاب را بهطور مستقيم از تلويزيون تماشا ميكردند، منفجر شد و همه 7 فضانورد آن جان باختند.
پس از فاجعه چلنجر، شاتلهاي فضايي بيش از ۸۰ بار ديگر به فضا پريدند. مأموريت
STS-170 را شاتل كلمبيا، بزرگترين برادر ناوگان شاتلها بر عهده گرفته بود. عمليات پرتاب، تزريق در مدار، پهلو گرفتن در كنار ايستگاه فضايي و بازگشت به زمين بخوبي انجام شده بود و مشكلي خود را نشان نميداد. در لحظات حساس ورود شاتل به جو زمين و هنگامي كه دما در برخي نقاط شاتل تا هزاران درجه سانتيگراد بالا ميرود، يك صدمه كوچك در كاشيهاي سراميكي عايق بال چپ كلمبيا، يك فاجعه بزرگ ديگر را رقم زد. باز هم يك شاتل در آسمان كشور آمريكا منفجر شد تا بر همگان ثابت شود كه فضانوردي پس از چهل و اندي سال از آغاز آن هنوز كاري خطرناك است. مرگ ۷ فضانورد حاضر در شاتل فضايي كلمبيا با احتساب 7 كشته شده قبلي، از شاتلهاي فضايي يك قاتل بزرگ ساخت كه قلب هر فضانورد و البته وابستگان آنها را در تمامي پرتابهاي بعدي شاتلها، بشدت به تپش واميداشت.نكته: پس از شاتلها دنيا منتظر وسايل حمل و نقلي خواهد ماند تا زمينه لازم براي كشف دنياهاي ناشناخته، تجربه حضور در فضا و گردشگري فضايي فراهم آيد
از همين حالا حدس و گمانها آغاز شده است. بسياري در آمريكا از خود ميپرسند آيا فضانوردان آنها كه روزگاري با هر قدمي كه در سطح ماه بر ميداشتند، فخري هم به روسها ميفروختند، بايد چشم به گشاده دستي اين رقيب سنتي بدوزند تا جايي در كپسول كهنهكار فضايي آنها كه سايوز ناميده ميشود براي آمريكاييها كنار گذاشته شود. شايد هم اروپاييها بايد از اين فرصت تاريخي حداكثر استفاده را ببرند و وسيله نقليه فضايي خودكار خود را هر چه زودتر براي استفاده فضانوردان آماده كنند. البته چينيها هم كه از هر آب گل آلودي ماهي ميگيرند شايد نتوانند از اين بازار چند صد ميليارد دلاري بگذرند و كپسول فضايي سرنشيندار خود كه 2 بار هم امتحان پس داده است را زودتر براي حملونقل مسافر به تاكسي تبديل كنند. كسي نميداند اما شايد شركتهاي بزرگي هم در داخل خاك اين كشور مشغول توسعه سيستمهاي فضايي خود هستند تا بار ديگر بازار اصلي سفر به فضا در داخل آمريكا باقي بماند. در چند ماه گذشته خبرهاي زيادي درباره كپسول فضايي اژدها كه محصول يك شركت خصوصي آمريكايي است، شنيده شده است.
هر اتفاقي كه بيفتد يك چيز از همين الان كاملا مشخص است و آن قلبهاي بسياري است كه از نديدن شاتلهاي فضايي، اين ابر فضاپيماهاي پرهزينه در مدار زمين اندوهگين خواهند شد. شاتلهاي فضايي با آن هيبت و مكنت هاليوودي و آن پخشهاي مستقيم پرتاب، با آن داستانهاي هيجانانگيزي كه از زبان فضانوردانش شنيده شده و آن همه تأثير شگرفي كه در علاقهمندساختن صدها هزار كودك و نوجوان به مقوله علم و فناوري داشته است و از همه مهمتر آن همه جانهاي باارزشي كه در طول طراحي، ساخت، آمادهسازي و پرواز شاتلها گرفته شده، هيچگاه از يادها نخواهند رفت. از مجموع 6 شاتل فضايي ساخته شده، 2 تا از آنها همانطور كه اشاره شد در حين پرواز منفجر شدند و جز قطعاتي از آنها چيزي باقي نمانده است. اما اينترپرايز، ديسكاوري و انديور كه بازنشسته شدند و آتلانتيس كه ميرود تا چند روز آينده بازنشسته شود، در موزههايي در سرتاسر كشور آمريكا براي هميشه جا خوش خواهند كرد تا همچنان قلبهاي بيشتري را به تپش درآورند و منبع بيپاياني شوند از ايده و خلاقيت و انگيزه براي انجام كارهاي بزرگ و بهظاهر نشدني.
ديدگاههاي افراد در برابر شاتلهاي فضايي همواره يكسان نبوده است. در حالي كه برخي ، شاتل ها را يك اشتباه بزرگ تصميمگيري و فناوري ميناميدند، برخي نيز شاتلها را بزرگ ترين دستاورد فناورانه قرن بيستم قلمداد كردهاند. جان شانون، مدير برنامه فعلي مركز فضايي جانسون ـ واقع در هيوستون ايالات متحده آمريكا ـ در آخرين مصاحبه خود با مجله هوا و فضا گفته است:
اما واقعبينانه است اگر اين گونه نتيجهگيري كنيم كه شاتلهاي فضايي نيز مانند هر دستساخته ديگري از بشر، مجموعهاي از خوبيها و بديها را همزمان داشته است. شاتلهاي فضايي بهرغم ظاهر بسيار پيچيده و فني خود داراي نقاط تاريك بسيار بود. گويا طراحان كه از توجه به برخي زواياي اين طرح بزرگ خسته شده بودند، پارهاي از سيستمها و زيرسيستمهاي اين پرنده هوا ـ فضايي را به حال خود رها كردند تا بعدهايي كه هيچگاه از راه نرسيد به آن بپردازند. در همين رابطه بروس مكاندلس، فضانورد پيشين ناسا و يكي از معروفترين فضانوردان دوره شاتلها كه با آزمايش معروف خود با صندلي موتوردار فضايي به معروفترين تصوير انسان تنها در مدار تبديل شده بود، در مصاحبهاي اختصاصي با پوريا ناظمي، روزنامهنگار علمي «جامجم» ميگويد:
در كنار تمامي محسناتي كه ميتوان براي شاتلها متصور بود، آنها از نقاطضعفي هم رنج ميبردند كه مهمترين آنها نبود يك سيستم فرار مطمئن بود. بعد از 4 پرواز آزمايشي اوليه كه در آنها سيستم صندلي فرار (مشابه صندلي جتهاي جنگي) براي 2 فضانورد در نظر گرفته شده بود، ناسا اعلام كرد شاتلها به اندازه هواپيماهاي مسافربري خطوط تجاري از امنيت برخوردارند. اين باور تا زمان حادثه چلنجر باقي ماند. در آن هنگام اما ديگر طراحي يك سيستم فرار كارآمد و موثر هم خيلي ديرهنگام و هم خيلي هزينهبر ارزيابي شد.
او در ادامه به سيستم فرود و نشستن دستي شاتل در باند فرودگاه اشاره ميكند و ميافزايد: اگرچه اين سيستم در طراحي ابتدايي شاتلها در نظر گرفته شده بود و اين سفينهها به سيستمهاي مورد نياز اين كار نظير سيستم پويش مايكروويوي فرود و تمام سيستمهاي مورد نياز محاسباتي كابين مجهز شده بودند، اما هيچ گاه از اين قابليت استفاده نشد. در تمام فرودهاي شاتلها، فرمانده فضاپيما يك تا 2 دقيقه قبل از نشستن بر سطح زمين، كنترل دستي شاتل را به دست ميگرفت. اگرچه انجام چنين فرودي بسيار جذاب است اما از نظر مالي هم بسيار گران درميآيد؛ چراكه خلبانان شاتل نيازمند طيكردن دورههاي تخصصي و حرفهاي براي اين كار هستند. اين نكته مهمي است و در نظر داشته باشيد فضانورد آيندهاي كه از ماموريت 5/2 ساله به مقصد مريخ قرار است به زمين بازگردد داراي تواناييها و دقت فضانوردي كه از يك ماموريت 2 هفتهاي در مدار نزديك زمين به خانه برميگردد، نيست و توانايي فرود خودكار بايد مورد توجه جدي قرار ميگرفت.
به هر حال، خوب يا بد، آخرين مأموريت شاتل فضايي تا چند روز آينده به پايان خواهد رسيد و دنيا منتظر وسايل حمل و نقل ارزانتر، ايمنتر و پيشرفتهتري خواهد ماند تا زمينه لازم جهت تحقق آرزوهاي ديرينه نوع بشر براي كشف دنياهاي ناشناخته، تجربه حضور در فضا و گردشگري فضايي را فراهم آورند.
شايد براي شما هم پيش آمده از خواندن مطالب بلندي كه به آنها علاقه داريد منصرف شويد. آمار لايكخور نشان ميدهد كه بيشتر كاربران ترجيح ميدهند مطالب خيلي كوتاه را بخوانند و مطالب بلند شانس خودشان را براي خوانده شدن نزد بخش زيادي از كاربران از دست ميدهند.
اين را ميشود كاملا از به اشتراكگذاري آيتمهاي كاربران فارسي در گوگلريدر درك كرد. شبكههاي اجتماعي مثل توييتر و فيسبوك هم در تغيير ذائقه كاربران سهيم هستند و كاربران هر روز گزيده پسندتر ميشوند، اما ميشود در اين بين كساني را پيدا كرد كه با سرعت بالا، پستهاي وبلاگ و محتوايي را كه به آن علاقهمند هستند، ميخوانند. شايد تصور شما از تندخواني، عجله داشتن و بيمعني بودن يا سطحي خواندن باشد اما اگر اين فن را ياد بگيريد و آن را سرلوحه خودتان قرار بدهيد در دنياي آنلاين خود بسيار موفقتر خواهيد بود.
اما سؤالي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه آيا ميشود جان كلام متنهاي بلند را با كمترين ميزان از بين رفتن مفاهيم فهميد؟ بهنظر من جواب اين سؤال بله است. در اين مورد تحقيقاتي كردم كه در اينجا ۵ نكته كليدي راجع به تندخواني را با هم بررسي ميكنيم و اميدوارم اين نكات به شما كمك كند.
متن را با صداي بلند براي خودتان نخوانيد
خيليها عادت دارند با صداي بلند (يا حتي به صورت زمزمه كردن) يك متن آنلاين را براي خودشان بخوانند. ميتوانيد نياز شنيدن هر كلمه را حذف كنيد. اصلا انگار صدايي در مغزتان نميشنويد. ميتوانيد با ديدن يا نگاه كردن، يك متن را خيلي سريعتر از آن كه صداي هر كلمه را بشنويد بخوانيد. اين روش عجيب را يكبار امتحان كنيد. قول مي دهم كه مجذوبش بشويد. مثل يك ميان بر از قسمت بزرگي از مغز ميماند.
تندخواني راحتتر است
كساني كه اين كار را شروع كردهاند، اتفاقي جالب برايشان افتاده است. در واقع آنها هر كلمه را توي ذهنشان نميبينيد، ولي مغزشان ميداند كه چه چيزي را ميخواند مثل اين ميماند كه چشمها تحمل نگاه كردن به كلمات را ندارند، ولي مغز اطلاعات را تجزيه و تحليل ميكند.
مغز شما ميتواند گروهي از كلمات و جملات را با هم تجزيه و تحليل كند. به محض اين كه از اين روش استفاده كنيد اين حس به شما دست ميدهد كه با آرامش فقط چشمهايتان را در متن روي كلمات خيلي تند سُر بدهيد. فقط مثل هر چيز ديگري نياز به كمي تمرين داريد.
برنگرديد
شايد به اين قضيه توجهي نكنيد، ولي خيلي از ما اول يك جمله را ميخوانيم بعد برميگرديم دوباره آن را ميخوانيم. بيشتر نگران اين هستيم كه شايد يك نكته كوچك را از قلم انداخته باشيم، پس برميگرديم و دوباره از اول ميخوانيم و اين زمان خواندن يك متن طولاني آنلاين را 2 برابر و گاهي چند برابر ميكند. ارزش امتحان كردن را دارد پس تلاش كنيد.
اگر فكر ميكنيد كه چيزي از قلم افتاد، فقط ادامه بدهيد. هيچ قانوني وجود ندارد كه بتواند قانعتان كند يك پست طولاني ارزش دوباره خواندن را داشته باشد.
پدال گاز را كنترل كنيد
در خواندن بعضي از مطالب بايد دقت بيشتري به خرج داد مثل خواندن يك آگهي استخدام، يك مطلب تخصصي محاسباتي يا يك شعر كلاسيك، اما بعضي مطالب را ميشود با سرعت خيلي زياد خواند مثل يك خبر ورزشي، داستان، مطالب مجلهها و... پس سعي كنيد متناسب با نوع مطلبي كه ميخوانيد سرعت خواندن خودتان را انعطاف بدهيد.
با اشتباهات تندخواني آشنا شويد
اشتباه اول:
اگر هر كلمه را در آن واحد واقعا آرام بخوانيد، آن كلمه را بهتر درك ميكنيد. خب اين حقيقت ندارد. چند بار برايتان پيش آمده كه يك جملهاي را آرام خوانديد و به يك مساله ديگر فكر ميكرديد، پس واقعا نميفهميديد كه چه داشتيد ميخوانديد؟ خب اين مورد براي خودم بيشتر از يك ميليون بار اتفاق افتاده. فهميدن، رابطه مستقيمي به تمركز دارد، نه سرعت. اگر جدا به آن چيزي كه ميخوانيد تمركز كنيد، فهم شما بخوبي عمل ميكند، حالا ميخواهيد تند بخوانيد يا نه. حتي مقدار كميحواس پرتي در اين مورد هم ميتواند به شما كمك كند.
اشتباه دوم:
و اين هم اشتباهي بيش نيست كه شما يك دفعه ياد ميگيريد كه تندخوان بشويد، ولي الان شما قادريد كه يك پست طولاني را واقعا تند بخوانيد. تندخواندن يك مطلب طولاني رابطه مستقيمي با آشنا بودنتان به موضوعي كه ميخوانيد دارد. اگر من يك پست در مورد شبكههاي اجتماعي بخوانم مطمئنا مثل برق تمامش ميكنم. اگر يك پست در مورد جراحي مغز بخوانم، وقتي معني كلمهها را نفهمم واقعا برايم مهم نيست كه چقدر تند ميخوانم چون همهاش برايم وقت تلف كردن هست.
اشتباه سوم:
اشتباه سومي كه دوست دارم آن اشاره كنم اين كه سطحي خواندن با تندخواندن خيلي فرق دارد، گرچه خيلي وقتها بعضيها جاي كلمات را با هم عوض ميكنند. سطحي خواندن يعني جاي يك چيز را با يك چيز ديگر عوض كنيد. جاي كلمهاي را با كلمه ديگر عوض كنيد. تندخواندن كلا يك تكنيك ديگري به شمار ميآيد. با تندخواني كردن، شما يك متن را كاملا جذب مغز خودتان ميكنيد. اگر چه با سطحي خواندن ميتوانيد يك مطلب طولاني را سريع تمام كنيد. اما اطلاعاتي كه به صورت تندخواندن وارد مغز شما ميشود با سطحي خواندن قابلمقايسه نيست چون همه متن را نميخوانيد.