در پي افزايش تعداد جمعيت، افزايش تقاضا براي غذا و توسعه عمراني در اراضي كشاورزي پديده بيابان زايي و كاهش اراضي قابل كشاورزي روز به روز بحراني تر مي شود و آثار منفي آن تمام زمينه هاي محيطي، اجتماعي و اقتصادي را در بر مي گيرد.
كشورهاي عربي با توجه به موقعيت خاص جغرافيايي از مناطق خشك به شمار مي رود و پديده هاي جوي تأثير زيادي در تركيب آنها ايفا مي كند. با توجه به افزايش دماي كره زمين و ساير عوامل موجود بيابان زايي سرزمين هاي عربي را در مي نوردد. آنهم در زما ني كه براي پاسخگويي به نيازهاي رشد جمعيت به توليدات كشاورزي و حيواني بيشتري نياز است. سازمان ملل نيز در گزارش خويش آورده است سالانه حدود ۱۶ ميليارد دلار به خاطر بيابان زايي از توليدات كشورهاي در حال توسعه كاهش مي يابد.
بيابان زايي عبارتست از كاهش قدرت توليد بيولوژيكي محيط كه باعث پديدار شدن بيابان مي شود و اين مسأله يكي از مشكلات شايعي است كه محيط زيست با آن روبه رو است. علت بيابان زايي اين است كه زمين بخش مهمي از توانايي هاي خويش را براي هماهنگي با تغييرات آب و هوايي و پرورش نباتات از دست مي دهد، و سپس به علت كاهش نباتات آب هاي زير زميني روبه كاهش مي نهد. بيابان زايي تأثير هنگفتي بر وضعيت اقتصادي كشورها مي گذارد و سالانه خساراتي حدود ۴۰ ميليارد دلار بر توليدات كشاورزي وارد مي كند. در نتيجه افزايش بيابان ها سالانه حدود ۶۹۱ كيلومتر مربع از اراضي كشاورزي از دست مي رود و به طور كلي حدود يك سوم اراضي جهان در معرض تبديل شدن به بيابان قرار دارند.
بيابان زايي يكي از خطرناك ترين مشكلات محيط به شمار مي رود و در اغلب مناطق جهان با سرعت زيادي در حال گسترش است. برآورد مي شود كه سالانه حدود ۵۰ هزار كيلومتر مربع از اراضي تبديل به بيابان شوند و حدود ۴۰ درصد خشكي ها در معرض تبديل شدن به بيابان قرار دارند كه وطن بيش از يك ميليارد انسان است.
● عوامل بيابان زايي
علل افزايش بيابان ها به دو عامل طبيعي و انساني مربوط مي شود از جمله عوامل طبيعي مهم وضعيت جوي است. اكثر كشورهاي عربي در مناطق خشك و نيمه خشك قرار دارند به طوري كه در ۹۵ درصد از اراضي كشورهاي عربي سالانه كمتر از ۴۰۰ ميليمتر باران مي بارد و فقط در ۵ درصد كل اراضي كشورهاي عربي بيش از ۴۰۰ ميليمتر باران مي بارد. عملاً تمام كشورهاي عربي در معرض بيابان زايي قرار دارند. علاوه بر آن خشكسالي هايي كه رخ مي دهد در افزايش بيابانها نقش مهمي ايفا مي كنند. همان طوري كه چنين اتفاقي در مراكش از سال ۱۹۸۰ رخ داده و طي سال هاي اخير در عراق نيز ملاحظه شده است.
علل تبديل شدن اراضي كشاورزي به زمين غير حاصلخيز به عواملي همچون سوء بهره برداري از زمين و آبياري نامناسب مربوط مي شود. بالا بودن شوري آب باعث تخريب زمين ها مي شود. شوري آب در بغداد طي سال هاي ۱۹۶۷/۱۹۷۹ به ۴۲درصد و در موصل به ۲۰ درصد رسيد و چنين نمونه هايي در كشورهاي عربي به وفور يافت مي شود.
انسان عامل اصلي تخريب اراضي و همچنين مهم ترين قرباني آن به شمار مي رود. در جهان سوم بحران اراضي عامل اصلي مهاجرت كشاورزان به مناطق اطراف شهرها محسوب مي شود كه جامعه در معرض امراض، جنايات و درگيري ها قرار مي گيرد. علل مهاجرت هاي زيادي كه از اواخر دهه هفتاد در آفريقا رخ داد به اوضاع نامناسب محيطي مربوط مي شد. اوج اين بحران در آفريقا به سال هاي ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ باز مي گردد طبق آمارها در آن سال ها حدود ۳۰ الي ۳۵ ميليون نفر در ۲۱ كشور آفريقايي بشدت تحت تأثير قرار گرفتند. حدود ۱۰ ميليون نفر از آنها آواره و به آوارگان محيط زيست معروف شدند كه امراض و سوء تغذيه مزمن آنها را تهديد كرد.
● وضعيت خشكي در جهان عرب
منطقه عربي از ۲۲ كشور تشكيل شده است كه مساحت كل اين منطقه ۱۴/۱ ميليون كيلومتر مربع است كه حدود ۱۰/۲ درصد مساحت جهان را تشكيل مي دهد. ۹۰ درصد منطقه عربي از سرزمين هاي خشك، نيمه خشك و تقريباً خشك تشكيل شده است و در ۷۲ درصد از مساحت جهان عرب كمتر از ۱۰۰ ميليمتر و در ۱۸ درصد ما بين ۱۰۰ الي ۳۰۰ ميليمتر باران مي بارد و فقط ۱۰ درصد سرزمين هاي عربي بيشتر از ۳۰۰ ميليمتر باران دريافت مي كند. بسياري از كشورهاي عربي در سواحل خليج فارس، درياي عمان، درياي مديترانه و اقيانوس اطلس واقع اند. انتظار مي رود تا سال ۲۰۱۰ تعداد ساكنان مناطق عربي به ۲۹۰ ميليون نفر برسد. ۹/۷ ميليون كيلومتر از مساحت كلي جهان عرب يعني حدود ۶۸ درصد كل مساحت آنرا بيابان تشكيل داده است. اكنون خشكي و فقر ۹۰۰ ميليون نفر را تهديد مي كند و ۵۰۰ ميليون هكتار از اراضي كشاورزي نيز به بيابان تبديل شده اند. مساحت زيادي از كشورهاي شبه جزيره عربي و شمال آفريقا را شن هاي متحرك پوشانده است و اين گونه مناطق ۳۶ درصد خاك عربستان و بيش از ۲۵ درصد صحراي غربي مصر و مناطق زيادي در سودان خصوصاً جنوب آن و ساير مناطق را تشكيل مي دهد. در سايه بحران و خطرات ناشي از بيابان زايي در كشورهاي عربي برخي از آنها تلاش هايي را براي احياي اراضي انجام داده اند. از جمله اين كشورها مي توان به سوريه، اردن، عربستان و كويت اشاره كرد.
در برابر كساني كه معتقد به كمك رساني به حيات وحش هستند، گاه اين پرسش طرح ميشود كه «چرا؟ مگر شما نميگوييد كه طبيعت بهتر از انسانها ميداند كه چگونه خود را حفظ كند؟».
اين پرسش بهطور كلي گزاره درستي را پيش ميكشد. به اين معنا كه شعور ذاتي طبيعت كه با گذر از دهها ميليون سال انتخاب طبيعي، سازش و جهش ژنتيكي پديد آمده، بسي بيشتر از عقل خودشيفته انساني ميداند كه چگونه مهمانان خود را كه همانا ميليونها گونه گياهي و جانوري است، پذيرايي كند.
فراموش نميكنيم آنچه را كه در فرهنگ ما از حضرت سليمان نقل ميشود كه روزي خواست با سفرهاي رنگين و پر، از همه جانوران پذيرايي كند، اما هنگامي كه فقط يك ماهي بزرگ آمد و با يك قورت سفره را پاك كرد، حضرت تازه دريافت كه حتي نميتواند دو قورت ونيم باقي مانده آن ماهي را سير كند!
اين حكايت، اشارهاي است به توانايي شگفت آور طبيعت در فراهم آوردن امكان زيست براي اين همه گونه متنوع و پرشمار. با اين حال، در شرايط كنوني محيطزيست كه تقريبا در همه جاي آن ردپاي پرتأثير و تخريب انسان به چشم ميخورد، قضيهاي كه گفتيم بهطوركلي درست است، بهطور مشخص صورت ديگري مييابد.
موضوع مشخص اين است كه انسان تمامي آشيانهاي زيستي زمين را، يعني تمام مهارتهاي ويژهاي را كه به انبوهي از گونهها اين امكان را ميدهد كه در كنار هم زندگي كنند، بيآن كه حريم يكديگر را بشكنند و يكي بتواند گونه ديگر را ( نه افرادي از آن گونه را) از ميان ببرد، اشغال كرده است.
اين اشغال – كه گستردهتر از هر اشغال سرزميني ديگر به دست بزرگترين امپراتوريها بوده است - نه تنها در اشتهاي گارگانتوايي انسان كه همه چيز را ميخورد، بلكه در چنگ اندازي به هرنوع سرزمين، از بلندترين كوهها تا پستترين دشتها و از سردترين نقطهها تا گرمترين آنها، خود را نشان ميدهد. به بيان ديگر، انسان عرصه زمين را سخت بر تمامي گونههاي ديگر تنگ كرده است.
هر گونه گياهي يا جانوري، كمينهاي از مساحت زيستگاهي را ميخواهد تا بتواند نيازهاي زيستي خود رابرآورده سازد. آدمي با ساخت و ساز در زيستگاهها و حصاركشي زمينها، آنها را قطعه قطعه كرده است و به اين ترتيب حتي اگر عاملهايي مانند نابودسازي منابع غذايي ( پوشش گياهي... ) و شكار را نيز درنظر نگيريم، صرف كوچك شدن زيستگاهها ميتواند گونهها را رو به قهقرا ببرد.
ادوارد ويلسون، بزرگترين زيست شناس معاصر، در نظريه جغرافياي زيستي جزاير خود كه با همكاري رابرت مك آرتور وضع كرده، با دقتي رياضي وار نشان داده است كه با ۱۰بار كاهش مساحت يك زيستگاه، تعداد گونهها به نصف كاهش مييابد. همچنين، ويلسون و ديگران ثابت كردهاند كه هر چه اندازه متوسط يك جمعيت كوچكتر باشد، آن جمعيت سريعتر به نقطه صفر رانده ميشود ( نگاه كنيد به فصل يازدهم كتاب تنوع حيات او ).
در ايران، در بيشتر زيستگاهها، با هر دو پديده يادشده روبهرو هستيم ؛ هم ابعاد زيستگاهها در۳۰ سال اخير بسيار كوچك شده اند و هم تعداد افراد هر گونه بسي كمتر شده است. به علاوه، كيفيت زيستگاهها – يكپارچگي، در امان بودن از انسان و دام، پوشش گياهي مناسب، و... – هم سخت افت كرده است.
پس كم شدن تنوع زيستي و انقراض، هر دو بهدليل دخالت عامل انساني، محيطزيست ما را به انحطاط كشانده و وضع روز به روز وخيمتر هم ميشود. در اين حال، فقط دخالت مثبت انسان ميتواند اوضاع را بهتر، يا دست كم در حالت موجود تثبيت كند. صورتهاي بسيار مؤثر اين دخالت مثبت جلوگيري از تجاوز بيشتر به زيستگاه، افزودن منطقههاي ضربه گير به اطراف زيستگاه، مطالعه در رفتار گونهها و مانند اينها است. اما، در مواردي ممكن است يك رشته عمليات اورژانسي هم لازم باشد، مثلا دادن كمك تغذيه به گونهها در زيستگاه.
ريختن علوفه و دانه براي علفخواران و پرندگان وحشي، يك كار نمايشي يا رمانتيك نيست و روي آن مطالعه علمي شده است. در زيستگاهي مانند ورجين (در كوههاي شمال تهران)، كل و بز يا قوچ و ميش ديگر در زمستانها امكان مهاجرت به دشتهاي چند ده كيلومتر پايين دست كه هيچ، حتي امكان آمدن به كنار رودخانه جاجرود براي استفاده از چمنهاي حاشيه آب را هم ندارند، چرا كه تمامي حريم رودخانه را نيز زمين خواران تصرف كردهاند.
گدار رفتن سردسته گلههاي اين جانوران، كه درشرايط بزرگ بودن زيستگاه، نشانه تشخيص درست غريزي آنها در فرارسيدن فصل سرد و به مثابه سوت قطار براي راه افتادن بود، اينك زنگ خطري است براي محيط بانان كه اين گلههاي كوچك باقي مانده ممكن است كمي پايينتر گرفتار شكارچيها و افراد ناآگاه شوند يا در جادهها با خودروها تصادف كنند.
علوفه پراكني در زيستگاه، از مهاجرت به سوي تلههاي مرگبار جلوگيري ميكند، و البته كمك مؤثري است به تغذيه حيوان علفخوار و گوشتخواراني كه بقايشان در گرو وجود آن علفخوار است. اگر اين دخالت مثبت آدمي نبود، چه بسا كه نسل علفخواران بزرگ در منطقه حفاظت شده ورجين و جاهاي مشابه، چند سال پيش از ميان رفته بود.
در مقياسهاي كوچكتر يا نيمه شهري ميتوان به دانه ريختن براي كبوترچاهي در اطراف زيارتگاهها اشاره كرد كه تا حد زيادي به حفظ نسل آنها و بعضي گونههاي ديگر مانند قمري خانگي، ياكريم، گنجشك، سار، كلاغ، زاغ، دم جنبانك، بلبل خرما و به يمن بقاي آنها، به حفظ گونههايي از پرندگان شكاري در حوزه شهري و روستايي كمك كرده است.
در مقياسهاي بزرگ، ميتوان اشاره كرد كه در بعضي زيستگاهها و حومههاي شهري كانادا، با فرارسيدن زمستان، مردم و مقامهاي مسئول، با دادن غذا به موس ها (گوزنهاي شمالي) اين جانوران را كه در شرايط تغييرات محيطي و جوي ديگر نميتوانند مانند گذشته زمستان را از سربگذرانند، به زير چتر حمايتي خود ميگيرند.
توضيح اين كه محققان دريافتهاند موسها كه در گذشته، علفها و خزههاي كوتاه روي سنگها را با كنار زدن برف زمستاني ميخوردند، در سالهاي اخير در اين كار با مشكل روبهرو شدهاند. علت اين است كه گرم شدن زمين سبب شده كه حتي در روزهاي زمستاني، مقدار بيسابقهاي از برفهاي رويي ذوب شود و به پايين رود.
اين آبها با رسيدن به سطح سنگ يا خاك، يخ ميزند و در نتيجه موسها نميتوانند با كنار زدن برفها به علف دست يابند. پس از جر و بحثهايي در اين زمينه كه تغذيه مصنوعي موسها در زمستان، آنها را بدعادت خواهد كرد، بررسيهاي محققان به اين نتيجه رسيد كه اين عمل مضر نيست و درهرحال ميتواند كمكي باشد به بقاي جانور.
نكته مهم اين است كه علوفه پراكني و ريختن دانه براي كبك و... بايد در محلهايي انجام شود كه حداقلي از شرايط حفاظتي را داشته باشد و از دسترس شكار دزد ها در امان باشد، وگرنه ممكن است كه اين كار به نوعي تله گذاري بدل شود. بنابراين، توصيه اين است كه سازمانهاي غيردولتي و داوطلبان ديگر، تغذيه مصنوعي را با هماهنگي محيط بانان انجام دهند.
گروه ديده بان كوهستان انجمن كوه نوردان ايران، در ۴-۳ سال گذشته از كوه نوردان و ديگر گروههاي دوستدار طبيعت دعوت كرده است تا با تهيه علوفه و دانه و ضمن هماهنگي با پاسگاههاي محيط باني، در منطقههايي كه بارش سنگين برف مشكل جدي براي حيات وحش پيش ميآورد، به كمك اين مخلوقا ت زيبا بروند.
تجربه علوفه پراكني ما، توانسته اندكي به محيط بانان سختكوش پاسگاه زردبند دلگرمي بدهد كه كساني هستند كه قدر زحمتهاي آنان را بدانند. همچنين توانسته به خود ما ثابت كند كه ميتوانيم كارهايي مؤثر ( و نه فقط نمادين) انجام دهيم و ديگر اين كه توانسته فرصتي برايمان فراهم كند تا از رهگذر آن به آموزشهاي زيستمحيطي براي گروههايي از مردم بپردازيم.
اين برنامهها در چندين روز تعطيل در منطقه ورجين و چند مورد مشابه آن نيز در ديگر استانها اجرا شده است. سازمانهاي غيردولتي جبهه سبز ايران، انجمن حمايت از حيوانات و جمعيت زنان مبارزه با آلودگي محيطزيست، از همكاران ما در اين برنامهها بودهاند.
حيوانان بزرگ و وحشي و جنگلي، مخلوقاتي هستند كه ممكن است در وحله اول انسان ها را به وحشت بيندازند، اما وحشت آن ها از ما چقدر است؟ و براستي اگر قرار بود آنها درباره ما نظر بدهند با چه عناويني از ما ياد مي كردند؟ و چه عكس هايي از ما منتشر مي كردند؟ چه تعداد از گونه هاي انسان را در صدر فهرست خطرناك و دشمن شماره يك قرار مي دادند؟
واقعا اين رازي كشف نشده است و به هر حال در جريان معكوس اين مسئله; اين ۱۰ جانور از نظر انسان ها خطرناك ترين موجودات روي زمين در بين ديگر حيوانات هستند:
● وزغ سمي
وزغ سمي نيم وجبي، گونه مناسبي براي اظهار محبت و بويدن نيست. تراوش لزج پشت او محرك اعصاب است و بدان منظور ترشح مي شود تا شكارچيان را از خود دور كند. ميزان زهري كه هر كدام از اين وزغ ها توليد مي كنند قادر است ده انسان را از پا درآورد. اما به نظر حتي اين سلاح طبيعي نيز حريف انسان ها نيست.
● بوفالوي كيپ
وقتي كه بوفالوي كيپ با شكارچي روبرو مي شود به سمت او حمله ور مي شود. اين موجود چهارپاي ۷۰۰ كيلوگرمي با دو شاخ بزرگ و تيز خود هر دشمني را مورد هدف قرار مي دهد. هر صيادي بايد خيلي ممنون باشد كه در مسير حركت گله خشمگيني از اين حيوان، تنها يكي از هزاران بوفالوي كيپ، نقش حمله كننده را برعهده مي گيرد و همگي به سمت شكارچي هجوم نمي آورند.
● خرس قطبي
شما در باغ وحش خرس قطبي را جانوري نرم و لطيف و لايق نوازش كردن حدس مي زنيد. اما در طبيعت آنها فقط براي صبحانه خود يك فيل دريايي را مهمان سفره خود مي كنند. اگر بين او و توله اش قرار بگيريد با پنجه هاي خود براحتي مي تواند سر شما را از بدن جدا كند. پس هيچگاه به يك خرس قطبي همراه با فرزندش شوخي نكنيد زيرا حس مادري بسيار شديدي دارد.
● فيل
همه فيل ها در همه شرايط مانند فيلم هاي سينمايي رام و بي آزار نيستند. آنها در يك سال بيش از ۵۰۰ نفر را در دنيا مي كشند. اما آيا مي دانيد چند فيل بدست انسان در سال كشته مي شوند؟ آنهم نه به دليل رفع گرسنگي يا دفاع از خود بلكه به دليل عاج هاي اين حيوان. فيل آفريقايي بيش از ۸ تن وزن دارد و با پاهاي خود و نه با عاج، فرد آزاردهنده را ادب مي كند.
● كروكوديل آب هاي شور استراليا
اشتباه نكنيد اين يك كنده درخت درون آب نيست بلكه كروكوديلي است كه در زير آب منتظر عبور طعمه اي از همه جا بي خبر است. سپس در يك چشم برهم زدن و با يك حمله برق آسا طعمه را به زير آب كشيده و تكه تكه مي كند. البته تمساح پوزه كوتاه ايراني كه در استان سيستان و بلوچستان و منطقه گاندو وجود دارد گونه اي بسيار بي آزار و رام مي باشد و مورد احترام اهالي بومي منطقه است و با اين گونه استراليايي نبايد مقايسه شود.
● شير آفريقايي
شير آفريقايي، آرواره هاي قوي را به ياد شما مي اندازد؟ اگر جرات داريد آزمايش كنيد. به تندي آذرخش است، پنجه هاي برنده و تيز دارد و اين ديگر بدشانسي طعمه اوست. گرسنه است؟ بهتر است كه اميدوار باشيم، نباشد. اين گونه شير آفريقايي يك شكارچي و صياد كامل و بي همتاست. كسي چه مي داند شايد شير ايراني كه روزي مظهر شجاعت و دلاوري اين مرز و بوم بوده است داراي خصوصياتي مشابه با اين شير يا بهتر بوده است آيا كسي فيلم يا عكسي از آن گونه هميشه خاموش كشور دارد؟
● كوسه سفيد بزرگ
خون در آب كوسه سفيد بزرگ را براي تغذيه ديوانه مي كند، تاجايي كه اين جانور تمامي ۳۰۰۰ دندان خود را بر بدن هر جنبنده اي فرو مي كند. باعث خوشحالي است كه كوسه هاي سواحل زيباي خليج فارس و درياي عمان مانند سواحل بسياري ديگر از نقاط جهان پذيراي اين معدود گونه كوسه خطرناك نيست و كوسه هاي سواحل ايران موجودات كاملا بي آزاري هستند. جالب است بدانيم سالانه بيش از ۱۰۰ ميليون كوسه توسط انسان صيد مي شود تا مورد تغذيه قرار گيرد. چه تعداد انسان توسط كوسه ها صيد مي شود؟ تا مورد تغذيه اش قرار گيرد؟ يا از حضور اين موجود دو پا و بدون آبشش در حريم خصوصي زندگي اش دفاع كند و او را عقب براند؟
● ستاره دريايي جعبه اي استراليا
ستاره دريايي جعبه اي استراليا كه به آن زنبوردريايي هم مي گويند، به اندازه يك ظرف سالادخوري است. اين ستاره دريايي ۶۰ بازوچه دارد كه هر كدام نزديك به چهار و نيم متر طول دارد. هر كدام از اين بازوچه ها داراي ۵ هزار ياخته زهري دارد كه مي تواند ۶۰ انسان را به كام مرگ بكشاند. كه البته اين كار را نمي كند چون او براي خوردن طعمه و دفاع از خود به چنين سازوكاري مجهز است نه براي آزار و اذيت و كشت و كشتار ديگران. اگر بعضي از انسان ها چنين سلاحي داشتند چكار مي كردند؟
● مار كبري
اگرچه مار كبري دارنده لقب سمي ترين مار جهان نيست اما بين سمي ترين ها نامي براي خود دست و پا كرده است. حدود ۵۰ هزارنفر با نيش مارها دنيا را بدرود مي گويند كه تعداد قابل توجهي با نيش اين مار است. شايد به همين دليل باشد كه اگر ماري را ببينيم او را با سنگ مورد حمله قرار مي دهيم اما نمي دانم چرا وقتي كه خودرو ها را در خيابان مي بينيم چنين كاري نمي كنيم اين وسيله كه در هر دو سال همين تعداد را در كشورمان به كام مرگ مي كشد.
● پشه
بيشتر پشه ها با نيش خود باعث مي شوند كه شما محل نيش را بخارانيد. اما برخي از آنها حمل كننده و انتقال دهنده بيماري «مالاريا» هستند. در نتيجه اين عمل اين حشره كوچك باعث مرگ بيش از دومليون نفر در يك سال مي شود.
مكان مناسب براي نور، مكاني است كه واقعا نياز به روشن بودن محيط ضروري مي نمايد. دقيقا مانند پاركينگهاي بزرگ شركت واحد كه با نور خيره كننده اي بي علت تا صبح محيط پاركينگ و چند خيابان اطراف را مثل روز روشن ساخته اند. حال آنكه تدابيرامنيتي در محيط يك بانك كم نورتر از پاركينگهاي اتوبوسهاي شركت واحد است.
تا حالا چند بار به خورشيد خيره شده ايد؟ بعد از خيره شدن به جوشكاري چه احساسي داشته ايد؟ نظرتان نسبت به راننده اي كه پشت سرتان با نور بالا رانندگي مي كند چيست؟ ما كم و بيش در زندگيمان تمام اين موارد را ديده ايم. اگر اينطور است مطمئن باشيد آلودگي نوري را تجربه كرده ايد. آلودگي نوري نور مزاحمي است كه اغلب در تاريكي شب ها ي باعث آزارهاي چشمي شده و آسيب هايي را ناخواسته به روح و جسم ما وارد مي كند. بگذاريد در ابتدا ببينيم آلودگي نوري چيست: به نورهاي مصنوعي كه در زمان يا مكان نامناسب از استاندارد خود خارج شده و با كيفيت نامطلوب محيط زيست و آسمان شب را آزاردهنده و آلوده مي سازد را آلودگي نوري مي ناميم. يك نور استاندارد بايد از سه فاكتور زمان و مكان و كيفيت بهره مند باشد.
● مكان مناسب
مكان مناسب براي نور، مكاني است كه واقعا نياز به روشن بودن محيط ضروري مي نمايد. دقيقا مانند پاركينگهاي بزرگ شركت واحد كه با نور خيره كننده اي بي علت تا صبح محيط پاركينگ و چند خيابان اطراف را مثل روز روشن ساخته اند. حال آنكه تدابيرامنيتي در محيط يك بانك كم نورتر از پاركينگهاي اتوبوسهاي شركت واحد است. باز هم بدنبال مثالهايي از اين قبيل باشيد زيرا پيدا كردن نمونه هاي استاندارد در كشور ما بمراتب دشوار تر از ديدن نمونه هاي غير استاندار است.
● زمان مناسب
ضمن اينكه در روز(زمان) احتياجي به روشن ماندن يك لامپ نيست در شب نيز در مسيرهاي كم رفت و آمد احتياجي به روشن ماندن انواع روشنايي ها نيست مانند نيمه شب در معابر كم رفت و آمد و يا در راهروي يك بيمارستان يا اداره. تا اينجا كمي با محيط هايي كه در آن آلودگي نوري باعث آزارمان مي شود آشنا شديم. اميدوارم باعث شده باشد كه كمي به اطرافمان بيشتر دقت كنيم. اما سوال اين هفته اينجاست كه چه چيز باعث آلودگي نوري مي شود؟ در حقيقت در ابتدايي ترين نگاه چه گونه اي از لامپها را ما لامپ ناهنجار و غيراستاندارد مي ناميم؟ آيا ما احتياج داريم تا زير هواپيماها يا اجرام معلق در آسمان تاريك شب را ببينيم. يا نياز به داشتن ستاره ها داريم تا يادآور جايگاه واقعي ما در جهان شوند. تا شايد روزي به خود غره نگيريم كه ما تنها مخلوق خداييم يا اينكه دست كودك خويش را بگيريم و دقايقي را بدون صرف هزينه به يك گردش علمي يا پيك نيك شبانه ببريم تا از زيبايي شب نيز بهره مند گردد. بدست آوردن كداميك را ترجيح مي دهيد؟ دقت داشته باشيد در يك لامپ غير استاندارد بسته به نوع و طراحي آن از ۳۰ تا ۴۰ درصد اتلاف انرژي را به همراه دارد و همينطور ديد عابران را نيز كم كرده و تحت شعاع قرار مي دهد. فكر مي كنيد با اصلاح هر لامپ سر در خانه هايمان به چند روستا برق رساني شود يا ساعات خاموشي مان كاهش يابد؟ اگر همه ما موارد ساده را در خصوص كنترل آلودگي نوري رعايت كنيم بي شك بيش از نصف آلودگي نوري شهرهايمان برطرف خواهد شد.
● اثرات مخرب آلودگي
اما اثرات مخرب آلودگي نوري بر انسان و محيط زيست به مراتب جدي تر از حد انتظار ماست. چه بهتر است ببينيم آلودگي نوري از كجا شروع شد و كشورهاي پيشتاز تا به حال چه كرده اند؟ زماني را تصور كنيد كه هنوز انسانها در غارها زندگي مي كردند يا چرا آنقدر دور همين چند قرن اخير. فكر مي كنيد روال زندگي آنان در طول شبانه روز چگونه بود. آنان مجبور بودند امورات زندگي شان را با طلوع و غروب خورشيد تنظيم كنند. با اولين سپيده بيدار شده و با پايين رفتن خورشيد به بستر بروند. در حقيقت سيكل زندگي طبيعي انسان به همين منوال است. ساعت دروني بدن و ريتمهاي رفتاري در طول تاريخ بشريت با همين زمان بندي شكل گرفته و رفتارهاي سالم و طبيعي انسان را تثبيت كرده اند. شما مطمئن باشيد اگر غير اين بود خداوند در مراحل پيدايش زمين حتما لامپ را نيز در آفرينش خود قرار مي داد. اما وجود هر نور مصنوعي براي انسان لازم نبود چرا كه سلامت او و اطرافش را به خطر مي انداخت... انسانها در طول تاريخ سعي كردند از عوامل طبيعي مانند جمع آوري كرمهاي شب تاب،ساخت شمع ،استفاده از روغن هاي حيواني و سوزاندن چوب براي روشن ساختن اطرافشان بهره مند شوند.
اين روال تا اختراع برق توسط اديسون ادامه داشت و همانطور كه اول وسيله اي اختراع مي شود و بعدها فرهنگش مي آيد رفته رفته استفاده از لامپ و برق در تمام خانه ها ادارات خيابانها و بزرگراه ها شيوع پيدا كرده و پا از حيطه خود فراتر نهاد و به وسيله اي جهت سرگرمي و بوجود آوردن زيبايي ها و رنگهاي خيره كننده در آبنماها ساختمانها، برجها و... انجاميد. ساليان سال مردمان روستا و شهرها بدون هيچ زحمتي به سادگي به نظاره ستاره ها ي دنباله دارها و گاه بارش هاي شهابي مي نشستند اما به نظر مي رسد نوعي سنت گريزي (همانگونه كه در جوان هاي امروز مي بينيم) ديده شد و سيل هجوم به سمت نور بدون توجه به استانداردهاي احتمالي را در دهه هاي اخير شاهد بوديم. اما از دست رفتن ستارگان چيز كمي نبود كه بتوانيم آن را نبينيم. اولين مطالعات را در ستاره شناسان در حدود ۴۰ سال پيش در خصوص آلودگي نوري داشتند. چرا كه پيش از محسوس بودن اين افزايش روشنايي براي ساير افراد تجهيزات دقيق ستاره شناسان متوجه چنين شرايطي شده بود. كم فروغ تر شدن ستاره گان در شهر ها ي بزرگ آنان را برآن داشت تا چرايي موضوع را جويا شوند.
اما توجه جدي به اين مسأله و تصويب اولين قوانين در سطوح منطقه اي، استاني و ملي به چند سال پس از آن موكول گرديد. اولين گردهمايي علمي بين المللي دراين باره در اكتبر ۱۹۵۵ در ايتاليا و با موضوع آلودگي نوري ابعاد و احتمال وقوع برگزار گرديد. و به فاصله ۲ سال اولين قانون محلي مبارزه با آلودگي نوري در ايتاليا به تصويب رسيد. يكي از اولين و برجسته ترين قوانين مقابله با آلودگي نوري مربوط به ناحيه لومباردي كشور ايتالياست كه در سال ۲۰۰۰ به تصويب رسيد و به الگوي مناسبي براي ساير مناطق و كشورها مبدل شد. كشورهاي آمريكاو استراليا نيز از پيشتازان اين مبارزه هستند. در اينجا به چند بند از قانون منطقه لومباردي توجه فرماييد. سيستمهاي روشنايي بايد به وسيله سيستمهايي كه قابليت كم كردن ميزان تابش نوررا پس از ساعات خاموشي شبانه دارند پشتيباني شوند.
سيستمهاي روشنايي بايد مجهز به لامپهايي با حداكثر بازده با توجه به فناوري روز باشند. مقامات دولتي بايد ترويج كننده اصولي باشند كه در اين قانون به آنها اشاره شده است و اولين كساني هستند كه كاربرد صحيح اين قوانين را كنترل خواهند نمود. نصب كنندگان وسايل روشنايي تنها مجاز به نصب وسايلي هستند كه روي آن قيد شده باشد مطابق با قوانين مقابله با آلودگي نوري با مصرف حداقل انرژي منطبق با قانون منطقه لومباردي.
روش هاي كشاورزي عادي معمولاً كاربرد آناليزهاي شيميايي را براي تعيين نيازهاي طبيعي محصول كاشته شده مشخص مي كند. عناصري كه در خاك براي محصول معيني به قدر كافي موجود نباشد در كودهاي شيميايي به كار مي رود. اما به زندگي ميكروبي درون خاك توجه كمي شده است. در كشورهايي با اقليم متنوع، اين مسئله منجر به آن شده است كه به خاك به عنوان يك وسيله نگهداري محض براي محصول دهي گياهان نگريسته شود.
● خلاصه اي راجع به اطلاعات كرم ها
روش هاي كشاورزي عادي معمولاً كاربرد آناليزهاي شيميايي را براي تعيين نيازهاي طبيعي محصول كاشته شده مشخص مي كند. عناصري كه در خاك براي محصول معيني به قدر كافي موجود نباشد در كودهاي شيميايي به كار مي رود. اما به زندگي ميكروبي درون خاك توجه كمي شده است. در كشورهايي با اقليم متنوع، اين مسئله منجر به آن شده است كه به خاك به عنوان يك وسيله نگهداري محض براي محصول دهي گياهان نگريسته شود.
امتياز كشاورزان Bio-Organic در افزايش هوموس خاك مي باشد. غني بودن هوموس خاك، موجب مي شود خاك از آب اشباع شده و اثر گذارتر شود، نرم و سست باقي بماند، پسمان ها برطرف شوند، هوادهي شود، گرم شود و ورم نكند يا مثل كيك ورآمده نشود. به علاوه مي تواند فشار ناشي از چرخ ها و ترمز ماشين آلات كشاورزي را بهتر تحمل كند. هوموس ذخيره اي از همه انواع موادمغذي گياهي مي باشد. هوموس نمي تواند با مواد مصنوعي جايگزين شود. درخاك هاي زنده فرايندهاي ميكروبي پس مانده محصول و كودهاي كشاورزي را به مواد مغذي گياهي و هوموس تجزيه مي كند. آن ها (ميكروارگانيسم ها) به سود گياه acid-sand و مواد مغذي توليد كرده و مواد معدني منتشر مي كنند. ميكروب هاي خاك توانايي منتشر ساختن P، K، Ca، Mg، Fe، و S را به خوبي ساير عناصر كمياب تشكيل دهنده خاك هاي گوناگون دارا مي باشند.
G.lienhard: استاد دانشكده كشاورزي Ebenrain-Sissach (در سويس) كرم هاي خاكي را ارج نهاده و اظهار مي دارد:
كرم خاكي مواد مغذي خاك را بطور قابل توجهي افزايش مي دهد.
آزمايش هاي انجام شده روي خاك در Eburnean نشان داده است كه خاك هاي قالب ريزي شده توسط كرم هاي خاكي بطور ميا نگين تا حداكثر ۴.۵ برابر بيشترازخاك هاي معمولي داراي پتاسيم مي باشند. خاكي كه از لوله گوارش كرم عبور كرده باشد تقريبا ۷ برابر بيشتر نيتروژن خواهد داشت. عمل كرم خاكي تنها مانند يك دستگاه زهكشي خوب بهبود بخشيدن به فرايند گردش آب و هوا نمي باشد، بلكه مواد معدني وآلي را نيز مخلوط مي نمايد. همچنين آنها كارخانه هاي بسيار كوچك كودسازي هستند كه بدون هيچ هزينه اي براي كشاورز به كار خود ادامه مي دهند. اين عمل بدون نياز به سوخت فسيلي انجام شده و هيچ حمل و نقلي در آن دخيل نمي باشد. اما با وجود همه پديده هاي حياتي خاك، آن ها مخلوقات حساسي هستند و درمقابل كاربرد سموم وكودهاي مهاجم شيميايي زنده نخواهند ماند.
▪ اين سؤال برانگيزخواهد بود كه چه جانوران ديگري وجود دارند كه مانند اين مخلوقات كوچك، نقشي اين چنين با اهميت درتاريخ حيات جهان داشته باشند؟
مطالعات فراواني پس ازمشاهدات داروين روي كرم هاي خاكي صورت گرفته است. اما به نظر مي رسد كه هيچ كدام از اين مطالعات به اين سوالات كه، كرم هاي خاكي تا چه عمقي حفاري مي كنند؟، طول نقبهايشان چقدراست؟، و سؤالاتي از اين قبيل پرداخته باشند.
ما مي توانيم از يك قاعده كلي مطمئن باشيم: اگر شخصي زمين را حفر كند و در عمق ۸ متري كرم هاي خاكي را بيابد مي تواند يك حدس منصفانه بزند كه كرم هاي خاكي را مي توان در عمقي بيشتر از ۸ متر نيز پيدا كرد، چرا كه احتمال آن خيلي كم است كه شخصي سوراخي عميق تر را در آنجا حفر كند.
براي پي بردن به عمق احتمالي سوراخ، به مجموعه اي از داده هاي آماري درباره سوراخ ها نياز داريم، و اين بخاطر توزيع پهناوري كه (بدليل تنوع در خاك ها، اقليم، و گونه ها) ممكن است با آن مواجه شويم غير عملي مي باشد.
كرم هاي خاكي داراي خانواده هاي فراواني هستند. گسترده ترين آنها خانواده Lumbericidae با بيش از۱۶۰ گونه (و باطول ۳۰- ۲ سانتي متر يا ۱-۱۲inc) است وبزرگترينشان كه به ۳m يا ۱۰ft مي رسد، Megascolecidae استراليايي يا (Megascolides australis) مي باشد.
كرم هاي خاكي معمولاً از مواد آلي رو به فساد و مدفوع پستانداران تغذيه مي كنند و گونه هاي سوراخ هاي عميق (گونه هاي geophanous)، و برخي ديگر از آن ها حتي از نماتود ها تغذيه مي كنند. معلوم شده است كه وقتي كرم هاي خاكي به خاك اضافه شدند جمعيت كرم هاي نماتود ممكن است تا حدود %۶۰ كاهش يابد.
همچنين ميكروب ها نقش مهمي در جيره غذايي كرم هاي خاكي دارند، و حتي كرم هاي خاكي مواد آلي داراي حيات ميكروبي با تراكم بالا را ترجيح مي دهند. برخي محققين معتقدند كه ميكروارگانيسم ها براي كرم هاي خاكي حياتي هستند.
آب يك نياز عمده كرم هاي خاكي مي باشد، بطوريكه %۸۰ وزن بدنشا ن را آب تشكيل مي دهد در روز حدود %۱۵ شل و سست مي شوند. اگر رطوبت در دسترس نباشد به منظور دست يافتن به آن به عمق خاك خواهند رفت. بالاگيري (سطح آب) به دماي احاطه كننده محيط وابسته است. محدوده كلي فعاليت كرم هاي خاكي بين حداقل و حداكثر مي باشد.
● بطور كلي كرم هاي خاكي مي توانند از سه طريق بر محيط تاثير بگذارند:
۱) تراكم ميكروبي–زيستي (حيات ميكروبي)
۲) ميزان دسترسي به مواد معدني شيميايي، و تجزيه مواد آلي
۳) به طور فيزيكي از طريق سوراخ ها (از طريق هوادهي و از اين قبيل)، وپراكندن (جابجايي مواد معدني بين لايه هاي خاك)
براي راحتي و به دليل آنكه اين سه اثر خيلي دقيق به هم وابسته هستند بياييد اثرات بيولوژيكي، شيميايي، و فيزيكي كرم هاي خاكي بر محيطشان را با هم به بحث و گفتگو بنشينم.:
اثرات كرم هاي خاكي بر توليد محصول از آزموني به آزمون ديگر تغييرات وسيعي دارد. اين تنها بخاطر گونه ها، محصول و نوع خاك نمي باشد بلكه، بخاطر وضعيت هاي آب و هوايي هنگام آزمون نيز مي باشد. به عنوان مثال نشان داده شده است كه درباغستان هايي با جمعيت زياد كرم هاي خاكي، درختان، داراي ريشه هايي تا حدود %۵ بزرگتر مي باشند. با اين حال محصولات در اين باغستان ها تنها %۲ بيشتر است. (شخص نياز خواهد داشت كه مقاومت تنش باغستان ها را (كه درطول سال از خشكي ناشي شده است) براي يافتن ارزش واقعي اثرات كرم خاكي بر محصولات امتحان كند. با اين وجود افزايش محصول در شبدر به ميزان %۹۰۰ و در گندم به ميزان %۱۰۰ مشاهده شده است.
ريشه ها اغلب، سوراخ ها را تعقيب مي كنند و از مواد غذايي در دسترس، در گوشه و كنار خود تغذيه مي كنند، يك حقيقت شگفت انگيز اين است كه ريشه ها (اغلب به اندازه ۲mm) درجستجوي قالب كرم (مسير حفر نقب كرم) هستند. حتي اگر ريشه مجبور به رشد به سمت بالا باشد اين اتفاق رخ مي دهد. علت آن است كه كرم هاي خاكي (يا ميكروب هاي موجود در داخل روده آنها) غلظت فاكتورهاي رشد و ويتامين ها را در تونل (نقب) افزايش مي دهند.
نقبهاي زيرزميني كرم هاي خاكي به افزايش كاني هاي لايه A نسبت به لايه هاي B و C كمك مي كند. ضمناً لايه هاي تحتاني با مواد آلي لايه هاي فوقاني A و O غني مي شوند. (به لايه هاي خاك مراجعه كنيد) اين در هم آميزي به علاوه ي افزايش اكسيژن و نفوذ آب به لايه هاي پاييني، ضخامت خاك هاي فوقاني را افزايش مي دهد.
در سال به اندازه ۲۰cm يا ۹inch از لايه سفت زير-خاك (Subsoil) توسط نقب هاي كرم هاي خاكي مي تواند به سطح آورده شود.
از ساير تاثيرات بر محيط اين است كه هميشه خاك اطراف سوراخ ها خنثي تر از خاك هاي مجاور هستند (به PH ۷ نزديكترند). اين به خنثي سازي اسيد يته و يا خاصيت بازي موجود در خاك كه به موجب بهينه سازي PH براي رشد ريشه گياهان كاشته شده بوجود مي آيد كمك مي كند.
يك ماده موكوزي كه غني از پروتئين است ديواره تونل ها را قوام مي بخشند. اين ماده به عنوان منبع انرژي ميكروب ها كارايي دارد. مشاهده شده است كه تراكم ميكروب هاي شوره ساز در نقب ها %۴۰ بيشتر از خاكهاي ديگر است. اين به آن معني است كه هر كجا كرم هاي خاكي حضور داشته باشند خاك از كيفيت مطلوبي برخوردار بوده و به همين دليل كرم خاكي يك ابزار ايده ال براي سنجش كيفيت خاك مي باشد.
يكي از اساتيد دانشگاه Eburnean گفته است كه: اگر هنگام شخم زدن بتوانيم ۸۰ كرم در هر ۱۰ قدم از شيارهاي زمين بيابيم آنگاه خاك مطلوب مي باشد.
● خلاصه
اهميت نقش موادآلي درفرايندهاي تجزيه شيميايي آنهاست. بطوريكه فقط بتوان تصور كرد بخش اول تجزيه صرف نظر از خاك انجام مي شود (كوددادن زياد).
همان طور كه ماده آلي به خاك افزوده مي شود، فساد وتجزيه باعث افزايش مواد غذايي با ارزشي در خاك مي شود (معدني شدن). اين ها فرم هاي قابل حصولي هستند و بوسيله گياهان استفاده مي شوند. لايه گل، نظر به اين كه فضايي را براي فعاليت ميكروارگانيسم ها فراهم مي آورد بسيار با اهميت مي باشد. ساختار خوب در خاك نياز گياهان روينده به مواد غذايي را تامين مي كند و باعث مي شود تغيير و تبديل مواد آلي سريعتر انجام شود.
ساير مراحل تجزيه، هوموس مي سازد و درالحاق هيوميك اسيد و گل هوموس پايدار بدست مي دهد. اين قسمت از خاك همان طور كه از نام آن بر مي آيد پايدار است. هوموس پايدار درون خاك شبيه انباري از مواد معدني است كه فقط در هنگام كمبود مواد آلي در دسترس قرار مي گيرد. بنابراين مي توان آن را به عنوان يك ذخيره مواد مغذي در نظر گرفت. وقتي مواد آلي وجود نداشته باشد يا سطح آن در خاك كم باشد هوموس پايدار نياز غذايي را برطرف مي كندواين تنها با كمك گياهان ميكروسكوپي micro-flora قابل حصول مي باشد. در عوض هوموس پايدار، تامپوني براي آب و PH خاك مي باشد.
● كرم هاي خاكي چه مي كنند؟
زندگي برروي كره خاكي بدون دوستان كوچكمان در زير خاك تفاوت هاي بسياري خواهد داشت. كيفيت خاك ها به سختي به حيات كرم هاي خاكي وابسته است. سرانجام آن كه خاك هاي با كيفيت و سالم راه حلي براي قابل تحمل بودن محيط خواهند بود، لذا متعلق به ما مي باشند. خواص بيولوژيكي، شيميايي ،و فيزيكي، براي رشد گياهان، تعديل و جداسازي سطح آب هاي زيرزميني و buffering (خنثي سازي) و detoxifying (سم زدايي) و Scrubbing مواد شيميايي پرخطر، حياتي مي باشد. (شكل ۶ و ۷). در واقع خاك مخزني از تنوع زيستي است كه شايد وسعت آن فراتر از اكوسيستم هاي زنده روي زمين باشد.
كرم هاي خاكي در خاك عملكردهاي منحصر به فردي دارند. نقب هاي بزرگ آن ها اجازه مي دهد كه آب باران به راحتي وارد خاك شود و ميزان سرعت نفوذ آب در خاك افزايش يابد. اين مانع از شستشوي خاك شده و به آب اجازه مي دهد تا وارد ناحيه ريشه ها شود و مورد استفاده گياهان قرار گيرد. نقب هاي آن ها همچنين اجازه مي دهد كه ريشه هاي گياهان به راحتي از خلال خاك عبور كرده و به فضاي جديدي راه يابد، خاك هايي كه توسط كرم هاي خاكي عمل آمده باشند داراي ساختار گل مانند پايداري هستند كه احتمال جابجايي آن توسط باد كمتر است.
نقش كرم هاي خاكي به همان اندازه داراي ويژگي هاي منفي نيز مي باشد. در مناطق خاصي گونه هايي معرفي شده كه بر سركرم هاي خاكي بومي رقابت دارند. اين مسئله زندگي توفيق آميز، بلكه بقاي گونه هاي بومي را با مشكل رو به رو مي سازد. لذا در بسياري اوقات گونه هاي بومي در مناطق مجزاي كوچكي به سر مي برند. بسياري از كرم هاي خاكي كه ما مي بينيم در اروپا معرفي شده اند. اين لزوما يك رويه منفي نمي باشد، اما مشكلاتي را هم بدنبال دارد. يك مثال توده فضله اي است كه مربوط به Lumbricus terrestris در غرب كانادا مي باشد كه باعث شده خاك هايي با موادي با منشاء آهكي چيره شوند. نقب زني هاي عميق L.terrestris توده هاي فضله سفت بهم چسبيده اي مي سازد. اين نقب زني ها، زير-خاك (Subsoil) سفت را درمعرض خشك و خيس شدن قرار مي دهد كه اين ماده را بسيارسخت كرده واز پيش بردن آن را در باغ ها، پيست هاي گلف، و چمن زارها با مشكل رو به رو مي سازد.
پيدايش جنگل
تعريف جنگل و انواع آن جنگل منطقه وسيعي پوشيده از درختان، درختچهها و گونههاي علفي است كه همراه با جانوران وحشي نوعي اشتراك حياطي گياهي و جانوري را تشكيل داده .
تعريف جنگل و انواع آن جنگل منطقه وسيعي پوشيده از درختان، درختچهها و گونههاي علفي است كه همراه با جانوران وحشي نوعي اشتراك حياطي گياهي و جانوري را تشكيل داده و تحتتأثير عوامل اقليمي و خاكي قادر است تعادل طبيعي خود را حفظ كند.
حداقل سطحي كه براي تشكيل جنگل از نظر علمي لازم است بسته به نوع گونه درختي، شرايط محيطي و غيره تغيير ميكند. اين مساحت در شرايط معمولي حداقل ۳/۰ هكتار (۳ هزار متر مربع) است. واژه جنگل از زبان سانسكريت است و به اكثر زبانهاي اروپائي نيز وارد شده است و معناي جنگل طبيعي و بكر را ميدهد. جنگل بسته به نوع پيدايش آن و خصوصيات ساختاري به جنگل بكر، جنگل طبيعي، جنگل مصنوعي يا جنگل دست كاشت طبقهبندي ميشود.
جنگل بكر يا دستنخورده، جنگلي است كه بدون دخالت انسان بهوجود آمده است و تركيب گونههاي درختي و درختچهاي و علفي آن طوري است كه وضعيت كاملاً طبيعي را نشان ميدهد. چوب و ساير فرآوردههاي آن در همان سيستم طبيعي تجزيه شده و به خود جنگل برميگردد. بهعبارت ديگر از جنگل بكر هيچگونه موادي (زنده يا غيرزنده) به خارج از آن حمل نميشود.
رويش چوبي جنگلهاي بكر كه به حالت تعادل رسيده باشند عملاً صفر است، يعني همانقدر كه چوب و ساير موادآلي توليد ميشود همانقدر هم تجزيه ميشود و يا ميپوسد، بهعبارت ديگر چرخه رفت و برگشت مواد در يك جنگل بكر چرخهاي بسته است.
در جنگل بكر بين توليدكنندگان (گياهان)، مصرفكنندگان (جانوران) و تجزيهكنندگان (جانوران ريز) يك اشتراك حياتي متقابل و پايدار برقرار است. جنگلهاي بكر از تنوع زيستي بالائي برخوردارند و داراي اطلاعات ژنتيكي ارزشمندي هستند كه تا به امروز بسياري كشف نشده است. امروز ارزش جنگلهاي بكر بسيار زياد است هر چند كه متأسفانه روند تخريب كمي و كيفي آنها در دنيا رو به افزايش است.
امروزه سعي بر اين است كه جنگلهاي بكر باقي مانده بر روي كرهزمين را حفظ و زا آنها بهعنوان ذخيرهگاههاي اطلاعات ژنتيكي و تنوع زيستي استفاده شود. امروزه تبديل جنگلهاي بكر به جنگلهاي صنعتي قابل توجيه نيست و نگهداري آنها حتي از نظر اقتصادي نيز توجيهپذير است.
جنگل طبيعي، جنگلي است كه بدون دخالت انسان بهوجود آمده است ولي انسان بهطور مستقيم يا غيرمستقيم در آن دخالت (بهرهبرداري) كرده است.
جنگلهاي بكر، دستخورده و بهرهبرداري شده تبديل به جنگلهاي طبيعي ميشوند. بهعبارت ديگر جنگلهاي طبيعي، جنگلهاي بكر دست خورده هستند. تركيب درختان و سن آنها و تنوع گونههاي گياهي و جانوري در يك جنگل طبيعي با جنگل بكر متفاوت است و عموماً جنگل طبيعي از نظر زيستمحيطي فقيرتر از جنگل بكر است. با وجود اين جنگلهاي طبيعي قادر هستند چشماندازهاي طبيعي هر منطقه را حفظ كرده و در اكثر موارد از جنگلهاي مصنوعي يا دست كاشت غنيتر و پايداتر باشند.
جنگلهاي مصنوعي يا دست كاشت يا جنگل انسانساخت جنگلي است كه به دست انسان و با هدف مشخصي ايجاد شده است و هدف از ايجاد آن توليد چوب، ايجاد مناظر طبيعي، حفظ آب و خاك، ايجاد مناطق تفريحي و تفرجي و غيره است.
جنگل مصنوعي معمولاً بهصورت نهال كاري (درختكاري) بهوجود ميآيد، هر چند اين جنگلها را ميتوان با كاشت بذر نيز بهوجود آورد. تجربه شده است جنگلهاي مصنوعي كه با اين روش بهوجود آمدهاند پايدار و نزديكتر به جنگلهاي طبيعي هستند. جنگلهاي مصنوعي كه با همه ايجاد شده، قلمستان ناميده ميشود (مثل قلمستانهاي صنوبر در بسياري از نقاط كشور). البته بايد متذكر شد كه قلمستانها در اكثر نقاط دنيا از نظر حقوقي جزء جنگلها محسوب نميشوند. امروزه ايجاد جنگلهاي مصنوعي در دنيا از اهميت بالائي برخوردار است چرا كه به افزايش نياز چربي در جهان پاسخ ميدهد.
چنانچه جنگلهائي در زمينهاي زراعي و باير با هدف توليد چوب با استفاده از روشهاي پيشرفته زراعي از قبيل شخم زمين، كود دادن و غيره ايجاد شده باشد به آن زراعت چوب اطلاق ميشود. حجم زراعت چوب در زمينهاي غيرجنگلي در تمام دنيا در حال افزايش است. علاوه بر سه نوع جنگلي كه تعاريف آن ذكر شد در كشور ما از اصطلاح بيشه هم استفاده ميشود. ما بيشه را معمولاً براي پوشش گياهي بهكار ميبريم كه اطراف رودخانه و شيار درهها در مناطق خشك ظاهر ميشوند. اين واژه به تجمع درختچهها و نيزارها نيز اطلاق ميشود.
● پيدايش جنگل و طبقه بندي آن
جنگلهاي دنيا از حدود ۱۴۰-۶۰ ميليون سال پيش بهوجود آمدهاند. بسته به نوع درختان تشكيلدهنده، جنگلهاي دنيا را به دو نوع سوزنيبرگ و پهنبرگ تقسيم ميكنند.
جنگلهاي سوزني برگ دنيا قديميتر از جنگلهاي پهنبرگ هستند و پيدايش اوليه اين جنگلها در دوران دوم زمينشناسي در دوره كرناسه يعني حدود ۱۴۰ ميليون سال قبل رخ داده است. جنگلهاي پهنبرگ در مقابل جنگلهاي سوزني برگ تكامل يافته در عين حال جديدتر هستند. اين جنگلها در دوران سوم زمينشناسي در حدود ۶۰ ميليون سال پيش بهوجود آمدهاند. از آن زمان تاكنون جنگلهاي دنيا دائماً در حال تحول و تكامل بوده و اگر انسان در روند آن دخالتي نداشته باشد سير تحول و تكامل آنها همچنان ادامه خواهد يافت.
در اواخر دوران سوم زمينشناسي اقليم كرهزمين رو به سردي گذاشت بهطوري كه در اوايل دوران چهارم بارشهاي آسماني اكثراً بهصورت برف درآمد و بهخصوص در عرضهاي جغرافيائي بالاتر از ۴۰ درجه شمالي و يا ترافعات بالاي ۳ تا ۴ هزار متري عرضهاي پائينيتر، يخچالهاي طبيعي تشكيل شدند و بهتدريج رشد كردند، بهعبارت ديگر دوران يخبندان بهوجود آمد.
يخچالهاي طبيعي اكثر جنگلهاي مناطق مذكور (بالاتر از ۴۰ درجه عرض شمالي) را در زير خود مدفون ساختند. با گرم شدن آبوهواي كرهزمين يخچالها ذوب شدند يا بهاصطلاح عقبنشيني كردند و پس از مدتي دوباره بر اثر سرد شدن اقليم يخچالها شروع به پيشروي كردند. در طول يك ميليون سالي كه از اوايل دوران چهارم ميگذرد چهار دوره يخبندان بهوجود آمد. در اين زمان كليه جنگلهائي كه بالاتر از عرض ۴۰ درجه بودند از بين رفتند.
آخرين دوره يخبندان در حدود ۱۸ هزار سال پيش به اتمام رسيد و هواي زمين رو به گرم شدن نهاد. جنگلهاي ايران خصوصاً جنگلهاي شمال كشور در اين مدت از هجوم يخچالها در امان ماندند و به توسعه خود ادامه دادند ولي اكثر جنگلهاي كنوني اروپا پس از پس روي آخرين يخچالها بهوجود آمدند، بهعبارت ديگر جنگلهاي كنوني كشورهاي اروپائي شمال آمريكا و آسيايشمالي جنگلهائي �۱۴۸;جوان�۱۴۷; هستند و قدمت تكاملي آنها به ۱۹۰ هزار سال نميرسد.
با توجه به طول تحول و تكامل جنگلهاي دنيا جنبش قارهاي. نوسانات اقليمي در سطح كلان و عوامل ديگر، امروزه پنج نوع جنگل در دنيا قابل تفكيك است.
اين جنگلها از قطب شمال به طرف استوا عبارتند از:
۱) جنگلهاي سوزنيبرگ مناطق سرد نيمكره شمالي (جنگلهاي بورهآل)
۲) جنگلهاي پهنبرگ خزانكننده (سبز تابستانه) مناطق معتدله (جنگلهاي راش و بلوط)
۳) جنگلهاي هميشه سبز مناطق مديترانهاي (جنگلهاي زربين و زيتون)
۴) جنگلهاي پهن برگ مناطق نيمهاستوائي (هميشه سبز و سبز باراني)
۵) جنگلهاي پهنبرگ مناطق استوائي (هميشه سبز باراني)
در كشور پهناور ما بهدليل پستي و بلندي فراوان و اقليم متنوع سه نوع از جنگلهاي پنجگانه دنيا وجود دارد. جنگلهاي سبز تابستانه راش و بلوط در شمال ايران، جنگلهاي هميشه سبز مديترانهاي (جنگلهاي زربين و زيتون) در شمال و جنوب غرب و همچنين جنگلهاي پهنبرگ گرمسيري مختص مناطق نيمهاستوائي مثل جنگلهاي كهور و كنار و جنگلهاي ماندابي (مانگرو) در جنوب.
به طور كلي علل پديد آمدن جنگلهاي پنجگانه دنيا عبارت است از:
شرايط كلي تحول و تكامل تاريخ از دوران سوم، پديده قارهزائي در اين دوران و همچنين شرايط كلي اقليمي و خاكي حاكم بر نقاط مختلف كرهزمين كه در اين مورد نقش اساسي دارند. طبقهبندي سادهتر و گزيدهتر، طبقهبندي جنگلهاي دنيا به سه نوع، جنگلهاي سوزني برگ، جنگلهاي پهن برگ و جنگلهاي آميخته سوزنيبرگ و پهنبرگ است.
● پيدايش جنگلها
پيدايش جنگلها در تمام نقاط كره زمين يكسان نيست. اصولاً براي ايجاد جنگل در يك منطقه، شرايط زيستمحيطي خاصي مورد نياز است.
اين شرايط عبارتند از:
حرارت و رطوبت كافي، منظور از حرارت كافي، براي پيدايش جنگل در يك منطقه وجود حداقل ۲ ماه گرم در سال است كه به مدت ۶۰ روز درجه حرارت روزانه بهطور متوسط از ۱۰ درجه بالاتر باشد، وجود رطوبت كافي، يعني بارندگي به مقدار كافي نيز ضرورت دارد ه براي رشد جنگل خوب حداقل به ۶۰۰ ميليمتر بارندگي در سال نياز دارد و از اين مقدار حداقل نيمي از آن بايد در دوره رشد گياهي، يعني دوره گرم سال (بهار و تابستان) ريزش كند. بهطور مثال مناطق شمالي كشور ما اين شرايط را دارند و به همين دليل ما از آستارا در غرب گيلان تا جنگل گلستان در شرق استان گلستان جنگلهاي انبوه پهن برگ راش و بلوط داريم. حال چنانچه ميزان بارندگي سالانه بين ۳۰۰ تا ۶۰۰ ميليمتر باشد جنگلهاي بهاصطلاح كمپشت يا تنك ظاهر ميشوند. (مثل اكثر جنگلهاي منطقه زاگرس در غرب و جنوبغربي كشور).
جنگلهاي كويري با گونههائي شبيه تاغ و گز قادر هستند حتي با بارندگي ۱۰۰ تا ۲۰۰ ميليمتر در سال ظاهر شوند. اين جنگلها، ديگر قدرت توليد زياد چوب را نداشته و بيشتر از نظر حفاظت خاك و جلوگيري از فرسايش اهميت دارند.
در مناطق استوائي حرارت كافي در تمام طول سال وجود دارد و ميزان بارندگي سالانه اكثراً بيش از ۲ هزار ميليمتر است و اين امتياز سبب پيدايش جنگلهاي انبوه و غني از گونههاي مختلف درختي ميشود.
به طور كلي در كره زمين دو نوار جنگلي مهم وجود دارد:
۱) نوار جنگلي استوائي كه بيشترين تمركز اين جنگلها در آمريكايجنوبي (برزيل)، آفريقاي غربي و مركزي (كلنگو) و آسياي جنوبشرقي (اندونزي) است
۲) نوار جنگلي ديگر كه جنگلهاي سوزني برگ مناطق سرد را در نيمكره شمالي دربرميگيرد و شامل كشورهاي كانادا، اسكانديناوي و روسيه (سيبري) است. اين جنگلها از نظر توليد چوبهاي صنعتي و خمير كاغذ و مقوا اهميت دارند.
در مقابل، جنگلهاي استوائي از نظر تنوع زيستي و ژنتيكي و گياهان داروئي اهميت درند و نقش اين جنگلهاي را اقليم كرهزمين (بادهاي پاسات) در حال افزايش است. امروزه حفاظت از تنوع زيستي در جنگلها، استفاده از اطلاعات ژنتيكي و خواص داروئي گياهان جنگلي و حفظ تعادل زيستي بين گياهان و جانوران وحشي جزء اهداف كلي كشورهاي جهان است كه بعد از كنفرانس ريودوژانيرو در سال ۱۹۹۲ كنوانسيونهاي مختلف را امضاء كردهاند و ميكوشند با مديريت صحيح از جنگلهاي دنيا چه از طريق حفاظت و چه از طريق بهرهبرداري به روشهاي همگام با طبيعت شرايط لازم و كافي را براي توسعه پايدار در اكوسيستمهاي طبيعي بهوجود آورند.
آلايندهها را ميتوان به عنوان اوليه يا ثانويه تقسيمبندي كرد. آلايندههاي اوليه عناصري هستند كه به طور مستقيم از يك فرآيند منتشر ميشوند. براي مثال خاكستر كه از يك آتشفشان و يا گاز منوكسيدكربن كه از اگزوز ماشين خارج ميشود و آلايندههاي ثانويه به صورت مستقيم متصاعد نميشوند بلكه آنها وقتي شكل ميگيرند كه آلايندههاي اوليه فعل و انفعالاتي انجام ميدهند يكي از مثالهاي مهم آلايندههاي ثانويه گاز ازن است.
● بعضي از آلايندههاي اوليه
▪ اكسيدهاي نيتروژن (NO۲ ) بخصوص دي اكسيد نيتروژن كه از سوخت و سوزهاي با درجه حرارت بالا متصاعد ميشود كه آن را ميتوان به صورت غباري قهوهاي رنگ بر بالاي آسمان شهرها مشاهده كرد.
▪ دي اكسيد كربن (CO۲)، يك گاز از خانواده گازهاي خانه سبز (گلخانهاي) است كه از احتراق و بازدم متصاعد ميشود.
▪ آمونياك (NH۳) متصاعد شده از فرآيندهاي كشاورزي
▪ بوهاي متصاعد شده از زباله، فاضلاب و فرآيندههاي صنعتي
● آلايندههاي ثانويه
▪ منابع متمركز مانند خروجي دودكشهاي نيروگاهها، كارخانجات، مراكز سوزاندن زبالههاي شهري
▪ منابع متحرك مانند اتومبيلها، هواپيما و غيره
▪ ذرات بهوجود آمده به دليل سوختن كنترل شده كشاورزي و جنگلي
▪ اتومبيلهايي كه باعث متصاعد شدن مواد آلاينده ميشود
▪ دفن زباله در گودالهاي زميني كه باعث توليد گاز متان ميشود.
● منابع طبيعي آلايندهها
▪ غبار از منابع طبيعي، معمولا از نواحي وسيع كه عاري از سبزينه هستند
▪ گاز متان متصاعد شده از حيوانات پس از هضم غذا براي مثال در گاوها
▪ گاز رادون متصاعد شده از تخريب راديو اكتيو در لايههاي كره زمين
▪ دود و دي اكسيد كربن از آتشسوزيهاي طبيعي
▪ وقوع آتشفشان
● كيفيت هوا داخلي (IAG)
گاز فورمالدهايد(h۲co)كه از مواد ساختماني مثل موكتها و تخته نئوپان متصاعد ميشود. رنگها وتينرها كه از خود تركيبات ارگانيك قابل انفجار متصاعد ميكنند. آلايندههاي ديگر مانند استفاده از خوشبوكنندهها، سوزاندن چوب در اجاق و شومينه باعث اضافه شدن مقدار زيادي از ذرات موجود در هوا ميگردد.
برخي از مرگ و مير مرتبط با هواي آلوده ممكن است به دليل استفاده از سمهاي حشرهكش در داخل محيطهايي كه فاقد گردش هواي مناسب هستند اتفاق ميافتد و لباسهاي خشكشويي شده براي چند روز از خود گازهاي همچون تتراكلراتيلن متصاعد ميكنند.
مرگوميرناشي از منوكسيدكربن معمولا به دليل دودكشهاي نامناسب شومينهها و يا سوزاندن ذغال در محيطهاي داخلي به وقوع ميپيوندد. مسموم شدن با منوكسيدكربن حتي از شعلههايي كه بهدرستي تنظيم نشدهاند به وقوع ميپيوندد. آلايندهها از منابع بيولوژيك هم در محيطهاي داخلي يافت ميشوند. حيوانات خانگي دندر توليد ميكنند و انسانها گردي از لايهاي كوچك پوست و مويهاي تخريب شده برجاي ميگذارند.
حشرات ريز در رختخوابها، فرشها و موكت و مبلمان توليد آنزيمها و مدفوع به سايز ميكروبي مينمايند. كپكها در داخل ديوارها ايجاد ميشوند و توليد ميكوتوكسنينها ميكنند. سيستمهاي تهويه مطبوع نيز بارور كننده بيماري لينجر و همچنين كپكها ميشوند.
● اثرات روي سلامتي
مردم جهان هر ساله حتي بيشتر از حوادث رانندگي جان خود را براثر آلودگي هوا از دست ميدهند. دلايل مستقيم مرگ و مير مرتبط با آلودگي هوا شامل بيماريهايي همچون آسم تحريك شده، برونشيت، بيماريهاي قلب و ريه و آلرژيهاي تنفسي را ميتوان نام برد.
از اثراتي كه آلودگي هوا بر سلامتي دارد ميتوان از تغييرات كوچك بيوشيميايي و فيزيولوژيي تا مشكلات تنفسي، خس و خس سينه، سرفه باشد. عكسالعملهاي هر شخص به آلودگيها بستگي به نوع آلودگي كه آن شخص در معرض آن قرار گرفته و ميزان قرارگيري در معرض آلودگي، وضعيت سلامتي و ژنتيكي او دارد .