دوش با ياد تو، ليك از تو جدا، تا دم صبح
گريه كرديم من و شمع بتا تا دم صبح
دور از جان تو اي دوست كه ديشب بي تو
سنگ مي ريخت به ما ابر بلا تا دم صبح
ياد آن شب كه به هم سلسله جنبان بودند
شانه و دست من و باد صبا تا دم صبح
بر سرم دوش زهجران تو كوكب مي ريخت
شب جدا ، شمع جدا ، ديده جدا تا دم صبح
نه همين دوش كه عمريست معلم شبها
گريه كردم به خدايي خدا تا دم صبح