معرفی وبلاگ
الهی! فضل تو را كران نیست، و شكر تو را، زبان. من بی‌تو دمی قرار نتوانم كرد احسان تو را شمار نتوانم كرد ، گر بر تن من زبان شود هر مویی یك شكر تو از هزار نتوانم كرد . نويسنده : فاطمه شفيعي
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 338182
تعداد نوشته ها : 482
تعداد نظرات : 31

جاوا اسكریپت

کدهای جاوا اسکریپت



Pichak go Up
تماس با ما
فال امروز


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


امارگیر حرفه ای سایت

Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

انتقام

 

باز كن از سر گيسويم بند

پند بس كن، كه نمي گيرم پند

در اميد عبثي دل بستن

تو بگو تا به كي آخر، تا چند

 

 

از تنم جامه برون آر و بنوش

شهد سوزنده لب هايم را

تا به كي در عطشي دردآلود

به سر آرم همه شب هايم را

 

 

خوب دانم كه مرا برده ز ياد

من هم از دل بكنم بنيادش

باده اي، اي كه ز من بي خبري

باده اي تا ببرم از يادش

 

 

شايد از روزنه چشمي شوخ

برق عشقي به دلش تافته است

من اگر تازه و زيبا بودم

او زمن تازه تري يافته است

 

 

شايد از كام مردي نوشيده است

گرمي و عطر نفس هاي مرا

دل به او داده و برده است ز ياد

عشق عصياني و زيباي مرا

 

 

گر تو داني و جز اينست، بگو

پس چه شد نامه، چه شد پيغامش

خوب دانم كه مرا برده ز ياد

زآنكه شيرين شده از من كامش

 

 

منشين غافل و سنگين و خموش

مردي امشب ز تو مي جويد كام

در تمناي تن و آغوشي است

تا نهد پاي هوس بر سر نام

 

 

عشق توفاني بگذشته او

در دلش ناله كنان مي ميرد

چون غريقي است كه با دست نياز

دامن عشق ترا مي گيرد

 

 

دست پيش آر و در آغوشش گير

اين لبش، اين لب گرمش اي مرد

اين سر و سينه سوزنده او

اين تنش، اين تن نرمش، اي مرد

 


دسته ها : عاشقانه ها
1390/6/18 8:38 بعد از ظهر
X